چکیده:
این مقاله در چارچوب ادبیات نظری مربوط به گذار و تحکیم دموکراسی درصدد است به تحلیل سازوکار دموکراسی و امکانات پیش روی آن در راستای تحولات سیاسی جدید ترکیه بپردازد. جمهوری ترکیه تجربه ی شکننده و پر تحولی از دموکراسی را سپری کرده است . بنابراین موضوع اصلی مقاله نه گذار به دموکراسی چنانکه ترکیه گذار اولیه به دموکراسی را از دهه ی ١٩٥٠ طی کرده است بلکه مساله ی کانونی آن فرایند تثبیت و تحکیم دموکراسی در این کشور است ، کما اینکه دموکراسی لرزان ترکیه همواره از خصلت بی ثباتی و شکنندگی برخوردار بوده است . لذا نویسنده در راستای اثبات این فرضیه که دموکراسی ترکیه به مرحله ی تحکیم و تثبیت رسده است به تحولات ساختاری کلان و موازنه ی قدرت نوین عرصه ی سیاسی ترکیه که زمینه ساز تحکیم این فرایند است می پردازد.
خلاصه ماشینی:
از این مقطع چنانکه اشاره کردیم ، با بحران های ایجاد شده برای ایدئولوژی رسمی شاهد شکست انحصار نخبگان کمالیست بر ابزارهای قدرت هستیم ، به طوری که کمالیسم افراطی قادر به پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه نبود و با تضعیف گرایشات اسلام ستیزانه ی کمالیسم افراطی و پررنگ تر شدن نقش سنت های فرهنگی در جامعه و نزدیکی حزب مام میهن تورگوت اوزال با طریقت ها در عرصه ی سیاسی زمینه برای حضور و رقابت احزاب برآمده از تحولات جدید در چارچوب دموکراسی فراهم تر گردید که البته در این میان جریان اسلامگرا توانست خود را به عنوان یک واقعیت غیرقابل حذف مطرح کند.
در این فضا گرایشات رادیکال اسلامی به دلیل ریشه نداشتن در جامعه تضعیف و منزوی شدند و به دلیل مسالمت آمیز بودن شکاف اجتماعی مزبور احزاب اسلامگرا که بخشی از تحولات اخیر جامعه ی ترکیه را نمایندگی می کنند، در نهایت به دنبال استیفای حقوقی ، فرهنگی و لایه های مسلمان جامعه ی ترکیه هستند و لذا رقابت در چارچوب دموکراسی و نظام سیاسی را تنها راه ممکن و مطلوب می داند، علاوه بر اینکه نظام سیاسی نیز درصدد ادغام اسلامگرایان در درون سیستم سیاسی است .
لذا فقط می توان با کنترل روند دموکراتیزاسیون سرعت این تحولات را کندتر و قابل جذب تر برای نظام سیاسی کرد و در واقع واقعیت های جدید در جامعه ی ترکیه این تفکرات را در موضع ضعف و انفعال قرار داده است و نیروهای لائیک لیبرال و دموکراسی خواه و اسلامگرایان را به یکدیگر نزدیک کرده است .