چکیده:
خدا در تفکر هایدگر به سه شکل عمده ظاهر می شود: وجود، امر مقدس و آخرین خدا. یافت وجود، در تجربه قلبی هیبت رخ می دهد و کشف امر مقدس هنگام رویارویی با کار هنری ای که جامع ساحات چهارگانه باشد؛ اما آخرین خدا، موضوع انتظار است؛ خدایی که غیاب آن در سرود شاعر، به کلام درمی آید. وجود، کار هنری و غیاب خدا، هر سه، رویدادهای «از آن خود کننده» هستند؛ رویدادهایی که سبب می شوند سوژه شناسنده، با طبیعت متحد شود؛ از این رو، ادراک خدا، به عدول از تفکر منطقی مرسوم و ورود به قلمرو تفکر معنوی و دریافت قلبی بستگی دارد. از نظر هایدگر، شعر، مظهر و پیشوای چنین ادراکی است.
خلاصه ماشینی:
پژوهشگري که مسأله خدا در انديشه هايدگر را بررسي ميکند، تا چه انـدازه حـق دارد با توجه به پيشينه هاي ديني هايدگر، کلمه «خدا» را به عنوان مقسم سه مفهوم «وجـود»، «امـر مقدس » و «الوهيت » لحاظ کند؛ و چه اندازه بر راه درست است ، اگر همين تثليث را ناشـي از ترکيب باورهاي ديني و مطالعات جامع تاريخي- ادبي، در ذهن هايدگر قلمداد کنـد؟ بـه هرحال، ما با متفکري روبه رو هستيم کـه در پـي تعريـف خـدا بـه منزلـه «ضـامن صـحت شناسايي » نيست .
اگر اين اصل که امکان يا قوه بـر امر بالفعل ، مقدم است ، به عنوان يک اصل کلي و خارج از سـاحت هرمنوتيـک دازايـن ، در برابر اصول مابعدالطبيعه تاريخي ، از افلاطون تا نيچه ، قرار داده شود، جنبه اي از فعاليت هاي فلسفي هايدگر به دست ميآيد که متوجه نقادي تاريخ فلسـفه غـرب اسـت .
به طور کلي، سه تعبير اساسي در فلسفه يافت ميشود که محل انتقاد است : الف ) تعبير موجود بما هو موجود١، که به عنوان موضـوع بنيـادين تفکـر فلسـفي، مقـام خود را در مابعدالطبيعه تثبيت کرده، ميراث انديشه ارسطوست ؛ ب) عبارت «خدا و وجود جامع ، يک چيزاند»، ٢ اين عبارت، بـه نحـو اخـص ، شـالوده يزدان شناسي قرون وسطاست ؛ ج) گزاره «حقيقت ، مطابقت واقعيت با عقل است »؛٣ بنابر قول هايدگر، فلسفه بـا وعـده انديشيدن به «وجود»، راه خود را آغاز کرد، اما در طول راه، همـواره از تفکـر «وجـود» تـن زده، و به «موجود» اهتمام داشته اسـت (هايـدگر، ١٣٨٧، ص١٣٣).