چکیده:
بحث مربوط به نخبه ها را میتوان در ذیل عوامل تغییرات اجتماعی، در حوزه جامعه شناسی تاریخی قرار داد که اهم آن به خصوص در ایران مربوط به نخبه کشی می شود. هدف این پژوهش بررسی برآمدن نخبه های اصلاح گر و رویه نابود کردن آنها توسط هویت های جمعی ایرانیان در تاریخ است و محدوده زمانی عصر امیرکبیر را مبنا قرار خواهد داد. اینکه اکثر نخبه های سیاسی تاریخ ایران که به دنبال اصلاحات از بالا بودند کشته میشدند بحث نخبه کشی را به سمت آنها متمایل می کند. سوال اینجاست که اصلاحات ناکام در ایران چگونه با جامعه شناسی نخبه کشی پیوند میخورد؟ روش تحقیق در این پژوهش روش توصیفی- تحلیلی نقادانه خواهد بود. این بررسی جامعه شناسانه تاریخی نشان می دهد فرهنگ توسعه نیافته بستر لازم برای ناکامی نخبه های اصلاحگر در تاریخ را فراهم کرده است؛ چراکه آنها به واسطه اینکه بسیار جلوتر از زمان خود حرکت می کردند هیچ گاه به معنای واقعی درک نشده و شکاف بین آنها و جامعه منجر به ناکامی این عده شده است.
Talk about elites, can be follower of agents of social changes, in the
field of historical sociology that the most important of it, especially in
Iran, return to kill-elite. The purpose of this Research is investigating
the rise of reformer elites and procedures of destroy them by Iranian
collective identity in history. The base time range will be age of Amir-
Kabir. This subject that majority of political elites that looking for
reforms in history of Iran were killed, discussion about elites are
bowed towards them. The question is how failed reforms in Iran be
tied with kill-elite Sociology? Research Methodology for this research
will be critical descriptive – analytical. These historical sociology
researches shows underdeveloped culture make conditions for the
failure of reformist elites; because due to they were moving very
ahead of their time, never truly understood and the gap between
them and the community cause to their failures.
خلاصه ماشینی:
"این بررسی جامعه شناسانه تاریخی نشان میدهد فرهنگ توسعه نیافته بستر لازم برای ناکامی نخبههای اصلاحگر در تاریخ را فراهم کرده است؛ چراکه آنها به واسطه اینکه بسیار جلوتر از زمان خود حرکت میکردند هیچگاه به معنای واقعی درک نشده و شکاف بین آنها و جامعه منجر به ناکامی این عده شده است .
جامعه شناسی نخبه کشی درصدد پاسخ به این سؤال است که ظرفیتهای خاص نخبههای اصلاحگر چه سهمی در صدور حکم قتل آنها داشته و چه کسی این حکم قتل را صادر میکرده است؟ ریشههای ناکامی اصلاحات در ایران چارلمرز جانسون 1 اعتقاد دارد اگر ارزشها و محیط ناهماهنگ عمل کنند، با ورود عناصر داخلی یا خارجی و از دست رفتن مشروعیت، از اعمال زور بیشتر گریزی نخواهد بود.
3 با اینکه میتوان از این قضیه در تاریخ ایران مصداقهایی نظیر برآمدن امیرکبیر بعد از قائم مقام ذکر کرد، اما بحث موسکا در رابطه با جابجایی نخبهها لطیفتر از آن به نظر میرسد که بتوان در جوامع شرقی جایگاهی برای آن قائل شد.
2 در ایران، کتاب «جامعه شناسی نخبه کشی» توسط علی رضاقلی به چاپ رسیده است که در آن سه شخصیت قائم مقام فراهانی، امیرکبیر و دکتر مصدق به عنوان نماینده نخبههای اصلاحگر تاریخی ایران مبنای کار قرار داده شده اند.
2 اینها یعنی مدرنیته اما آیا جامعه میدانست مدرنیته چه معنایی دارد؟ همانطور که اشاره شد شاید برای اکثر مورخان این سوال پیش آمده باشد که آیا برای آن همه اصلاحات که امیرکبیر انجام داد، دو سال زمان اندکی نبود؟ البته این عجله ممکن است به دلیل کم حوصلگی و تا حدی فشار از بالا برای پیشبرد کارها بوده باشد، 3 اما حقیقت این است که افراط و تفریط هم یکی از عوامل نخبه کشی است."