چکیده:
اگر برای روشنگری عقل (و در حقیقت هوش یا شعور ابزاری یا راسیونالیسم و انتلکچوئل به جای خرد اصیل، هدایتگر و متعالی) و نهادهای منشعب از آن اصالت وجود داشت و انسان در تقابل با طبیعت قرار می گرفت، رومانتیسم را می توان عصیانی علیه روشنگری و فرضیات نهفته در آن دانست. یاران دانشنامه و متفکران روشنگری "عقل" را راه مطمئن به شناخت جهان و تدبیر آن می شناختند و سایر قوا را ناتوان می دانستند. در مقابل رومانتیک ها بر این باور بودند که "احساس" معتبرترین قوه شناخت است و به اعتباری «عقل راهی را پیش می گیرد که قلب حکم کرده است».
این مقاله در پی آن است تا به جنبش رومانتیسم، برخی زمینه های شکل گیری آن به ویژه در آلمان بپردازد و بر آن بوده ایم که رومانتیسم در آلمان خصلتی ضد فرانسوی یافت و فرانسه به مثابه «دیگری» برای رومانتیک های آلمانی جلوه کرده است. پرداختن به نظریه دولت رومانتیک و افکار یوهان هامان با تاکید بر خاص گرایی این جنبش و تقابل با روشنگری بخش های دیگر مقاله اند که به آنها پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
فصلنامه تحقيقات سياسي و بين المللي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرضا شماره سوم - تابستان ١٣٨٩ / صص ١٩ - ١ جنبش رومانتيسم و سياست رومانتيک عليرضا صدرا١- حبيب الله فاضلي٢ - علي عليزاده ٣ تاريخ دريافت : ٨٩/١/٢٧ تاريخ تصويب : ٨٩/٥/٣ چکيده اگر براي روشنگري عقل (و در حقيقت هوش يا شعور ابزاري يا راسيوناليسم و انتلکچوئل به جاي خرد اصيل ، هدايتگر و متعالي ) و نهادهاي منشعب از آن اصالت وجود داشت و انسان در تقابل با طبيعت قرار مي گرفت ، رومانتيسم را مي توان عصياني عليه روشنگري و فرضيات نهفته در آن دانست .
پرداختن به نظريه ي دولت رومانتيک و افکار يوهان هامان با تأکيد بر خاص گرايي اين جنبش و تقابل با روشنگري بخش هاي ديگر مقاله -اند که به آنها پرداخته شده است .
روسو نيز به عنوان يکي از متفکران رومانتيک در تقابل با آموزه ي روشنگري بر آن بود که انسان طبيعي انساني نيست که متکي به عقل مصلحت انديش باشد و تنها به نفع خود بيانديشد، بلکه موجودي سرشار از احساس است که آزاد زندگي مي کند و اسير رقابت ها و تشريفات پوچ نيست و از محنت ديگران غمگين مي شود.
در باب اينکه رومانتيسم در سير تکامل عقل و دانش بشري قدمي به جلو بوده يا عقب ، سخن بسيار است ، اما مي توان گفت که اين جنبش بعضي از جنبه هاي شخصيت انساني را که دست کم پيش تر کم اهميت مي نمود، مورد توجه قرار داد (رندال ،١٣٧٦: ٤٤٢).