چکیده:
انسان در نظام عرفان اسلامی، جایگاه ویژه و برجستهای دارد؛ به طوریکه او را بهگونهی ممتازی از دیگر مخلوقات متمایز ساخته است. انسان با برخورداری از جامعیت اسماء الهی، به مثابه آیینه تمام نمای آفریدگار جهان هستی است و از اینرو، او به تنهایی تمامی کمالات اسمائی حقتعالی را نشان میدهد. موجودات دیگر که از این جامعیت برخوردار نیستند، تنها برخی از این کمالات را بروز و ظهور میدهند. از سویی انسان به لحاظ قابلیت وجودی خود و توانایی رسیدن به بالاترین مرتبه، تا آنجا پیش میرود که در ملاقات حق، حصه وجودی خود را در او میبیند و بدین ترتیب حق آیینهای برای حقیقت او میشود. در این ملاقات که در مراتب نهایی فنای سلوکی رخ میدهد، همه کثرتهای افعالی، صفاتی و ذاتی از بین میرود و تنها یک ذات و حقیقت (فقط حق) مشهود انسان عارف قرار میگیرد و او در این شهود به مقدار قابلیت و ظرفیت وجودی خود، آن ذات را مییابد؛ از اینرو گفته میشود که حق آیینه او میشود. از دیگر سو، انسان به لحاظ جامعیت یادشده، دربرگیرندة شیرازه تمامی موجودات است و ازاین روی همانند حق از احدیت برخوردار است؛ این خصوصیت موجب خلافت انسان بر دیگر موجودات است. در خلافت انسان از خدا، یک نسبت دو سویه بین خدا و انسان تعریف میشود و این نسبت، رابطه دیگری را بین انسان و دیگر موجودات به وجود میآورد. انسان با عبودیت و اطاعت محض از خدا به جایی میرسد که خدا او را جانشین خود بر مخلوقات قرار میدهد و آنها از طریق او از فیض خدا برخوردار میگردند.
In Islamic mysticism، Human being has a prominent position and it makes him so distinctive from other creatures. By having the capacity of God's names، he is a Creator of the universe which is a mirror of the full image of God and hence، he alone shows all the perfections that Allah has concerning to his names. Other creatures that do not have the integrity are just some of the manifestation of perfection. However، due to the existence of man and his ability to reach the highest rank، he goes on as far as the meeting، however، he finds himself in the mirror for the fact he is so right. The meeting takes place at the far end of evolutional movement in which all numerous adjectives will be destructed and essentially eliminated. In this position، there is only one essence and truth (just right) as a mystic، and his witnesses is depend on the capacity of human existence، so it is believed that he is the right mirror of God. On the other hand، a man of integrity above includes the headband of all creatures so he has the character of the Caliphate on other creatures. By this character، I mean the Caliphate man of God، there is a bi-directional relationship between God and man and it defined a different relationship between humans and other creatures. Man with devotion and obedience to God is where God gives him his successor over the creatures of God's grace and through His will.
خلاصه ماشینی:
"جندی با توجه به همین معنا میگوید: «تا زمانی که کمال ظهور در مظهر اکمل تحقق نیافته باشد مقصود از ایجاد عالم نیز محقق نخواهد شد؛ زیرا عالم بدون وجود انسان قابلیت این مظهریت را ندارد و در نشان دادن حقتعالی به لحاظ ذات، صورت، جمع، تفصیل، ظاهر و باطن ناتوان است و از این لحاظ مانند آیینه کدر و ناصاف است؛ یعنی توان پذیرایی روح تجلی مطلوب و مراد مقصود را ندارد» (جندی، 1423: ص151).
برای همین عارفان تأکید میکنند که اینگونه امور از دایرة دسترسی عقل به دورند: پس علم به خداوند، از توان ادراک عقل و نفس بدور است؛ عقل تنها این مقدار را درک میکند که خداوند متعال وجود دارد و هرآنچه که درباره مخلوقات گفته میشود و یا درباره مرکبات و مانند آن تصور میشود، خداوند سبحان نزد عقل سلیم (به لحاظ فکر و عصمت آن) مخالف آن است و آن تصور درباره او راه ندارد و آن گفتهها آنگونه که درباره مخلوقات صدق میکند درباره او روا نیست.
خداوند پس از تعدیل از [واژه] «کن» استفاده کرد و این، همان نفس الهی است؛ بدین ترتیب انسان کامل دارای ویژگی «تسویه»، «تعدیل» و «نفح روح» و «قول کن»<FootNote No="12" Text=" در روایت به این مقام اینگونه اشاره شده است: «أن لله عبادا أطاعوه فیما أراد فأطاعهم فیما أرادوا؛ یقولون للشیء کن فیکون؛ خداوند بندگانی دارد که از خواستههای خدا اطاعت میکنند و خدا نیز خواستههای آنان را اجابت میکند؛ [طوری که] وقتی آنان به چیزی میگویند موجود شو!"