چکیده:
سعادت گرایی متفکران یونان ، با ترجمه آثار یونانی به جهان اسلام راه یافت . ارسطو در مباحث اخلاقی خود «ائودایمونیا» را محور مباحثش قرار داد . این واژه در ترجمه های مسلمانان به «سعادت» ترجمه شد و به لحاظ مفهومی تورات مهمی را سپری کرد . متفکران مسلمان بعدها این واژه را با مفهوم «خلافت الهی» پیوند دادند . از آنجایی که فهم درست و تعیین دقیق معنای «خلافت» در مباحث انسان شناسی و اخلاق اسلامی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، همواره بین مفسران، فلاسفه و عرفا در فهم و تفسیر خلافت انسان در آیه «إنی جاعل فی الارض خلیفه» اختلاف نظر بوده و بحث های فراوانی درگرفته است. دوانی، استحقاق آدمی برای دریافت مقام خلافت را در توانایی انسان برای دریافت صفات متقابل دانسته و تحقق آن را منوط به کمال علمی و عملی کرده است. منصور دشتکی دیدگاه وی را نپذیرفته و به تفصیل اندیشه دوانی و استدلال های او را رد کرده است. وی بر این باور است که خلافت بدین معناست که آدمی ظل خداوند در میان ممکنات گردد. همان طور که آفریدگان مطیع و منقاد حق تعالی هستند، مطیع و منقاد انسان گردند. این مقاله در بحث خلافت الهی، به نقد و بررسی آراء این دو متفکر پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"زندگی خلایق عبث و بیهوده نیست دوانی با استناد به آیات «و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما لاعبین» (انبیاء: 16)، «أ فحسبتم أنما خلقناکم عبثا و أنکم إلینا لا ترجعون» (مومنون: 115) و «أعطی کل شیء خلقه ثم هدی» (طه: 50)، بر این نکته تصریح میکند که زندگی خلایق بیهوده و عبث نیست؛ هر آفریدهای غایت و مصلحتی دارد که بهمنزلة ثمرة آن محسوب میشود؛ زیرا افعال آفریدگار هرچند معلل به اغراض نیست، اما خالی از حکم و مصالح و غایت و ثمرات نیز نمیباشد (دوانی، 1883م، ص 19).
اگر عقل و تکلیف انسان را شایستة دریافت امانت الهی نمیکند، چه چیز صلاحیت و شایستگی قبول چنین امر خطیری را به او اعطا میکند؟ پاسخ دوانی این است که «استحقاق انسان مرتبه خلافت را بنابر کمال قابلیت اوست صفات متقابله را، بر وجهی که مظهر اسمای متقابله الهی تواند شد و به عمارت عالم صورت و معنی قیام تواند نمود» (دوانی، 1883، ص 21).
اشکال دوم: استدلال و ملاک دوانی در بند 2-2، مبنی بر آنکه استحقاق انسان برای خلافت ناشی از الف: برخورداری او از اشراقات علمی و لذت عقلی و نیز جسم و تطورات جسمانی و ب: قابلیت او برای اتصاف به صفات متقابل بوده و این ویژگی منحصر به انسان میباشد.
4. نقد و بررسی اشکالات غیاثالدین منصور به نظر میرسد، اشکال اول بر دوانی وارد نباشد؛ زیرا اگر ملاک خلافت صرفا قابلیت اوصاف متقابل باشد، در این صورت تکتک افراد انسان باید خلیفة الهی باشند؛ چراکه همگان این قابلیت و استعداد را دارند."