چکیده:
یکی از سؤالات مطرح در فلسفه ذهن، چگونگی تبیین وجودشناختی حالات ذهن است. در تبیین این مسئله نظریات جدیدی در فلسفه غرب مطرح شده است که از جمله مهم ترین آنها می توان به رفتارگرایی، این همانی بین ذهن و بدن، کارکردگرایی، و حذف گرایی اشاره کرد. در این میان، جان سرل و دیویدسن قایل به یگانه انگاری غیرتحویلی شده و ذهن را از ویژگی های غیرفیزیکی نفس به شمار آورده اند. هدف از این نوشتار، تبیین نظریه یگانه انگاری غیرتحویلی و نقد آن است که به روش عقلی انجام می گیرد. در پایان مقاله چنین نتیجه گیری شده است که نمی توان اوصاف ذهنی نفس را مادی پنداشت؛ زیرا ادله قایلان به نظریه مزبور تمام نبوده و ادعای آنها را اثبات نمی کند و ازاین رو، فروکاستن حقایق مجرد به اجسام مادی معقول نیست.
خلاصه ماشینی:
"آنها از یک سو، این همانی مصداقی و خارجی میان اوصاف ذهنی و مغز را انکار می کنند و بر این باورند که نمی توان به لحاظ وجودی اوصاف ذهنی را به ویژگی های مغز تحویل برد (مسلین، 1388، ص 240) و از سوی دیگر، اوصاف ذهنی را مانند دوگانه انگاران به جوهر مجردی به نام نفس یا روح منتسب نمی دانند، بلکه تنها یک جوهر مادی و فیزیکی را قابل قبول می دانند که دارای دو گونه اوصاف متفاوت است: اوصاف ذهنی و اوصاف فیزیکی.
جان سرل در کتاب ذهن، مغز و علم در مقام ارائه دلیل بر نظریه خویش که عبارت از علیت مغز برای ذهن است، ابتدا به چهار شاخص از ویژگی های ذهن که موجب تفاوت آن با ویژگی های فیزیکی می شود اشاره می کند و سپس به این سؤال پاسخ می دهد که چگونه می توان مغز را علت ذهن دانست و در عین حال، ذهن را از اوصاف جوهر ماده به نام مغز به شمار آورد؟ وی دشواری فهم این مسئله را به علت تلقی نادرست از مفهوم علیت می داند.
نقد و بررسی در مدعای جان سرل، جسم یا ماده علت پدیده ای ذهنی یا مجرد قلمداد شده است که این مسئله محل خدشه است؛ زیرا همان گونه که فلاسفه اسلامی مطرح کرده اند (ابن سینا، 1375، ج 3، ص 238) جسم حتی نمی تواند علت برای جسم دیگر واقع شود."