چکیده:
با توجه به تعدد معانی و مصادیق هنر و انحطاط آن در برخی حوزه های فکری و فعلی، بازیابی مفهوم سازوار با نمونه های اصیلی که زیبایی حقیقی را در خود می پرورد، ضرورت یافته و شکوه متعالی آن (هنر) را که در مسلخ مصادیق کاذب قربانی می شود، بازنمایی می کند. با دست یافتن به این معنا، ارزیابی نظری موسیقی نیز جایگاه ویژه ای خواهد یافت. زیرا وجوه الهام بخش موسیقی نقشی تعالی آفرین به آن خواهد بخشید . این تعالی در احیای عشق و ابراز حقیقت به ثمر خواهد نشست و از این رهگذر، سالک کوی دوست، غم هجران را به غزل احساس حضور در حضرتش و از طریق موسیقی موانست با او جبران خواهد کرد و محبت و معرفت را ارتقا خواهد بخشید.
خلاصه ماشینی:
"او با نظر به اینکه باطن و حقیقت انسان،به صورت خداآفریده شده است،تجلی آدمیت و ظهور خلیفة اللهی انسان را در تجلی هنر میداند و به ایننکته نیز توجه میدهد که هنر،تجلیگاه حق است:«بالصنعة ظهر الحق فی الوجود»«با صنعتاست که حق در دار وجود،ظهور یافته است»(حکمت،1386:211).
اما این تعریف نامناسب،تنها قسمی از هنر را که ظهور حقیقت برای هنرمند است،معرفیمیکند و قسم دیگر آن را که اظهار حقیقت در آثار هنری است،مورد بیتوجهی قرار میدهد ودر عین حال،خود،مبین زیبایی آن تعالی شهودآفرین بوده است و نمیتواند در گریز از زیباییعجین با هنر راستین موفق باشد.
یعنی آثار کمال(زیبایی)موجب کمال است و به همین دلیل،دربودیسم گفته میشود که«بوداها نه فقط توسط تعالیمشان،بلکه توسط زیباییشان نیز رستگارمیکنند»(بینای مطلق،1385:66)و پیامبر گرامی اسلام(ص)فرمودند:«طوبی لمن رآنی و طوبیلمن رأی من رآنی و طوبی لمن رأی من رأی من رآنی»«خوشا براحوال کسی که مرا[یا]کسی را که مرا رؤیت کرده است و[یا]کسی که او را رؤیت کرده است،رؤیت کند»(شیخصدوق،1400 ق:400).
در برترین موسیقیهای هنری مراتب مختلفی از هستی رخ مینماید و از سکوتی که در میاناصوات برخی آثار موسیقایی حضور دارد و نوعی واکنش خودجوش نسبت به احساس حضورواقعی امر قدسی(خداوند)تلقی میشود،(اتو،1380:143)گرفته،تا صدای محسوسی که درسطحیترین لایۀ خود،گزارشی از عالم حس را در بردارد،حاکی از چنین جامعیتی است کههمزمان،احساس و خرد آدمی را با خود همراه میکند تا به سیر آفاقی و انفسی و شکوفاییمعنوی(قرب حق)فراکشاند."