چکیده:
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی دو رویکرد طرحواره درمانی و دلبستگی درمانی بر سبک های دلبستگی می باشد. روش: روش تحقیق نیمه آزمایشی بوده، که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده گردید. جامعه آماری کلیه دانشجویان در مرحله عقد دانشگاه کردستان بود، که برای ازدواج دانشجویی در واحد ازدواج دانشجویی دفتر نهاد رهبری آن دانشگاه ثبت نام کرده بودند. روش نمونه گیری به صورت در دسترس بود که ابتدا تمام آزمودنی ها (جامعه آماری) ابزارهای پژوهش را تکمیل نموده، از میان آن ها تعداد 67 نفر از افرادی که نمره پایینی را درسبک های دلبستگی به دست آوردند، گزینش و سپس از این تعداد به طور تصادفی 45 نفر انتخاب شدند. این نمونه 45 نفری به صورت تصادفی در سه گروه پژوهش یعنی گروه های طرحواره درمانی، دلبستگی درمانی و کنترل هر کدام به تعداد 15 نفر گمارش شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شیور بود که هر سه گروه پس از تکمیل پیش آزمون و 10 جلسه درمانی انفرادی آن ها را تکمیل کردند. بعد از سه ماه و در مرحله پی گیری، آزمودنی ها ابزار پژوهش را مجددا تکمیل نمودند. روش تجزیه و تحلیل داده ها، تحلیل واریانس یک راهه روی نمرات تفاضل بود. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که در افزایش سبک دلبستگی ایمن، روش دلبستگی درمانی معنادار بوده است(002/0p≤). در کاهش سبک دلبستگی ناایمن، روش دلبستگی درمانی اثر معناداری داشته است (042/0p≤) اما در کاهش سبک دلبستگی دوسوگرا هیچ کدام از روش-های درمانی تاثیر معناداری نداشته اند. نتایج: روش دلبستگی درمانی در کاهش سبک نا ایمن و افزایش سبک ایمن، روشی مناسب است که در مشاوره زوج های جوان موثر است.
Introduction: The purpose of this study was to examine the relationship among gender ideologies، marital roles، emotional intelligence and quality of life among married employees in Shiraz offices.
Method: 250 married employees (125 males and 125 females) from Shiraz public offices were selected randomly using the stratified sampling method، and completed Gender Roles Ideology، Marital Roles، Emotional Intelligence، and quality of life scales. The psychometric properties of used instruments were satisfactory.
Findings: Results showed positive correlations of gender ideologies، marital roles، and emotional intelligence variables with quality of life of 0.32 to.052. The results of regression analysis using enter and stepwise also indicated that marital roles، and emotional intelligence can predict of variance life of quality (criterion variable)، while the one other variable did not has any contribution in prediction of criterion variable.
Discussion: In present study، we can infer that gender ideologies and emotional intelligence have not role in develop of life of quality، and marital roles alone has importance effect in individuals understanding of life situation.