چکیده:
تحلیل استعارههای مفهــومی در طــبقات استعارههای جهتی، هستیشناختی و ساختی دشواریهایی را موجب میشود،زیرا گاهی یک اسم نگاشت هم در طبقه استعارههای ساختی و هم در طبقه استعارههای هستیشناختی واقع میشود. این مساله نظری نگارندگان مقاله را بر آن داشت تا در یک بررسی مقابلهای بینازبانی، با تکیه بر نمونههایی از زبانهای فارسی و اسپانیایی نظریه معاصر استعاره را مورد بازنگری قرار دهند. در این پژوهش، تغییراتی در طبقهبندی استعارههای مفهومی صورت گرفت که میتواند توصیف دقیقتری از انواع استعارههای مفهومی به دست دهد. در قالب طبقهبندی جدیدی که برای تحلیل استعارههای مفهومی در این مقاله پیشنهاد شده است، به جای طبقات استعارههای هستیشناختی و ساختی، سه طبقه دیگر به همراه زیرشاخههایشان معرفی شده که کارآیی نظری آن را شواهد بینازبانی مورد تایید قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
سپس لیکاف و ترنر(Turner( (١٩٨٩) طبقۀ دیگری را تحت عنوان استعاره های تصویری (Image metaphors( به این طبقه بندی افزودند؛ و کووچش (vecsesn KoZolta( (٢٠١٠) از کلان استعاره ها(Megametaphors( به عنوان پنجمین طبقۀ استعاره های مفهومی نام برد، که در ادامه جداگانه به معرفی هر یک از این طبقات به همراه ذکر چند نمونه از زبان های فارسی و اسپانیایی پرداخته می شود.
کتاب لیکاف (١٩٨٠) درسال ١٩٨٦ به اسپانیایی ترجمه شد – ترجمۀ عنوان آن را از اسپانیایی به فارسی میتوان معادل استعاره های زندگی روزمره (foras de la vida cotidianaLas Meta(دانست - ترجمۀ این اثر، سرآغاز پژوهش هایی در دنیای اسپانیایی زبان گردیدکه دراین ارتباط می توان به کتـــاب اســتعاره و شـــــناخت (fora y ConocimientoMeta( اثــــر چامـــی ثودومینگث ( ́Pedro Jose nguezChamizo Domi(اشاره کرد که در سال ١٩٩٨ درمالاگا منتشر شد.
نوبی یولا (Jaime Nubiola(در سال ٢٠٠٠ مقاله ای با عنوان «کارکرد شناختی استعاره ها» (forasEl Valor Cognitivo de Las Meta(به چاپ رساند و در آن ، پس از مرور و جمع - بندی نظریات فلاسفه دربارة استعاره ، با طرح آرای مکس بلک (Max Black( (١٩٦٢) او را آغازگر نظرة استعاره های مفهومی دانست ، اگرچه وی به این نکته اذعان دارد که کتاب لیکاف در تحقیقات انجام شده [در زمینۀ استعاره ]انقلابی بر پا کرده است ١(نوبیولا،٢٠٠٠ : ٧٤).
همان طور که اشاره شد، در بررسی استعاره های مفهومی، اشکالاتی در ارتباط با انواع طبقات آن مطرح است ، به ویژه ، نبود مرزی مشخص بین استعارة هستیشناختی و استعارة ساختی که موجب شده تا در بسیاری از موارد، یک اسم نگاشت را بتوان به هر دو طبقه نسبت داد، به لحاظ نظری مشکل آفرین است .