چکیده:
در میان احادیث معصومین (ع)، آن دسته از روایات که به شأن یا سبب صدور و نیز شرح و توضیح مفردات و مفاهیم یا ذکر مصداق آیات و ... اشاره و تصریح میکنند، عهدهدار تفسیر أثری قرآن میباشند، اما دستهی دیگری از روایات، تنها به توصیف برخی از آیات و سورههای قرآن میپردازد که شایسته است این روایات اخیر را عهدهدار «توصیف أثری قرآن» بدانیم. این روایات به ویژگیهای مختلف آیات و سورههای قرآن اشاره یا تصریح میکنند؛ بهعنوان نمونه، میتوان از احادیث صحیحی که به آثار تلاوت برخی از سورهها وارد شده و یا روایاتی که از تفضیل نسبی آیهای از قرآن بر آیات دیگر سخن گفته است، نام برد. مقالهی حاضر به دستهبندی و شرح و توضیح و نیز کارایی علمی و عملی این دستهبندی از روایات میپردازد و به مقایسهی ماهوی این مجموعه از روایات با روایات تفسیری بسنده میکند. این مقدار، در آمدی بر یک نظریه یا پژوهش گستردهتر است تا «توصیف اثری قرآن» بتواند جایگاه علمی و عملی خود را در ذهن و جان محققان علوم و معارف قرآن و حدیث تثبیت کند و مستقل از روایات تفسیری به این بخش از احادیث نگریسته شده و مورد توجه و استفاده قراربگیرد.
خلاصه ماشینی:
"مهمترین این توصیفات را میتوان در انواع دهگانهی زیر دستهبندی کرد: 1) روایاتی که در عظمت و شأن یک یا چند سوره بیان شده است 1 -1) امام باقر (ع) در مقام بیان عظمت و جایگاه سورهی ملک میفرماید: «سورهی ملک در تورات نیز به همین نام آمده است» (کلینی، 1365، ج 2: 634).
3-4) در برخی روایات معتبر که بهنحوی از سورههای قرآن توصیف میکند، آیهی اول یک سوره را برای معرفی آن سوره و نیز تشخیص مخاطبان ذکر میکند، اما در بسیاری دیگر از روایات سورهی مورد نظر با یک نام مشخص عنوان شده که این نحوهی بیان، لااقل تقریر معصومین (ع) از نامگذاری و توصیفی است که مسلمانان از یک سوره داشتهاند؛ بهعنوان نمونه، امام صادق (ع) در حدیثی از سورهی طاها به این شکل نام برده است: سورهی طاها را ترک نکنید، چراکه خداوند آن را و تلاوتکنندهی آن را دوست میدارد (حویزی، 1382، ج 3: 366).
9) روایاتی که به ترغیب تلاوت یکی از سورههای قرآن میپردازد، بدون آنکه از ثواب اخروی یا پاداشهای دنیوی آن سخنی گفته باشد 1-9) امام صادق (ع) بعد از بیان یک توصیف کلی از سورهی انعام دربارهی فضیلت قرائت این سوره میفرماید: اگر مردم میدانستند در قرائت سورهی انعام چه چیزهایی نهفته شده است، قرائت آن را ترک نمیکردند (کلینی، 1365، ج 2: 619)."