چکیده:
اجرای مجازات شلاق برای بزهکاران، به عنوان یکی از کیفرهای جسمانی تنبیهی، ترهیبی و ترذیلی ، حضوری دیرین در جوامع انسانی دارد . هر چند امروزه مجازات شلاق از سیاهه قوانین کیفری بسیاری از کشورهای جهان محو گردیده، اما کیفر مزبور همچنان طی مواد مختلفی در قانون جزای ایران در قالب مجازات های حدی و کیفری و تعزیری پیشبینی شده است . از طرفی طرح مباحثی از قبیل انکار نقش اصلاحی – تربیتی آن ، تشییع خشونت، تردید در نقش بازدارندگی و تع ارض آن با معیارهای بشر دوستانه، اجرای مجازات شلاق را با چالشهای نوینی مواجه ساخته است . این مقاله می کوشد ضمن تحلیل تاریخی این مجازات و اجرای علنی آن، تبیین اندیشه های موافق و مخالف ب ه ارزیابی نقاط ضعف و قوت ناشی از اعمال این مجازات بپردازد. نتایج این ارزیابی حاکی از آن است که اولا؛ مجازات شلاق از همسویی و تناسب با شیوه های کیفری مدرن و اصلاح گرا عاجز است. ثانیا؛ نقش ترهیبی و بازدارندگی مجازات شلاق به شدت مورد تردید است، هرچند نمیتوان به طور مطلق منکر این نقش گردید . ثالثا؛ بین اعمال مجازات شلاق و مها ر محرکهای انگیزشی مجرمانه رابطه مستقیمی وجود ندارد. رابعا؛ اجرای شلاق، معارض با معیارهای بشر دوستانه و اسناد حامی حقوق بشر می باشد. خامسا؛ در اجرا یا عدم اجرای این کیفر، بین علما، به توافق و اجماع وجود ندارد. سادسا؛ اجرای علنی این مجازات و تبعات ،« غیبت » یا « مصلحت » لحاظ بحث آن در تشییع خشونت و ترویج آن می تواند نقش موثری ایفاء کند
خلاصه ماشینی:
در این میان،نگاهی به تاریخ تحولات کیفری نشان میدهد که کاربرد مجازات شلاق از زمانهای گذشته تا حال،به مثابه یکی از مهمترین اشکال واکنش اجتماعی علیه جرم و جلوهای بارز از کیفرهای جسمانی ترهیبی-ترذیلی،امری شایع و رایج بوده است.
(37) از میان اندیشمندان قدیم،افلاطون برای کیفر شلاق ارزش خاصی قائل بوده و ضمن تأکید بر ابعاد بازدارنده آن،معتقد بود که اعمال صحیح این کیفر،بزهکار را به راه راست خواهد آورد زیرا کیفری که به حکم قانون درباره کسی اجرا شود،هرگز منشأ زیان نیست؛بلکه یکی از دو نفع را در بردارد:با مجرم بر اثر کیفر به خوبی میگراید و یا حد اقل از بدی او کاسته میشود (38) برخی از حامیان شلاق،بر این باورند که اگر تنبیه بدنی قضایی قابل استفاده باشد،قدر مسلم خواهد توانست بسیاری از مجرمان بالقوه و بویژه اشخاصی را که ممکن است مرتکب جرائم خشونتآمیز شوند،از ارتکاب جرم بازدارد و آنها در واقع افزایش جرایم خشونتآمیز علیه اشخاص را به الغای این مجازات نسبت میدهند.
در این شرایط،بزعم مخالفان هرچند اعمال توأم با خشونت این کیفر ممکن است احساسات مجرمانه عمومی را تضعیف نموده و بزهکار را از تکرار مجدد جرم بترساند؛با این حال،به لحاظ اینکه هیچ نوع ارتباط آموزشی و تربیتی را بین مقام مجری حکم و بزهکار ایجاد نمیکند،نقش اصلاحی آن به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد؛زیرا دو خصیصه اصلی این مجازات عبارت از جنبه رسواکنندگی و رنجآوری آن میباشد که بههیچوجه با هدف اصلاح و بازپروری اجتماعی مطابقت ندارد.