چکیده:
مقالة حاضر میکوشد با تکیه بر نظریة گذار جمعیتی و با رویکردی فرهنگی اجتماعی، مهمترین زمینهها و روندهای مرتبط با تحولات خانوادة معاصر و طلاق را در مقیاسی جهانی (با تأکید بر وضعیت جوامع صنعتی و جهان سوم) و بهطور خاص ایران، تجزیه و تحلیل کند. مطابق مباحث این مقاله مبتنی بر تحلیل ادبیات تحقیق، درحالیکه عظمت خانواده و استحکام پیوندهای زناشویی از مهمترین ویژگیهای دوران گذشته (موسوم به عصر طلایی) تلقی میشد، خانوادة معاصر دستخوش چنان تحولات بنیادین و عمیقی شد که در دورة جدید درقالب اصطلاحاتی همچون عصر طلاق و انقلاب طلاق توصیف شده است. تجزیه و تحلیلهای مبتنی بر دادههای سازمان ملل متحد در این مقاله بهوضوح نشان میدهد که گرچه روند تصاعدی میزان طلاق بهطور کاملا چشمگیرتری در جوامع صنعتی بهوقوع پیوسته است، میزان طلاق در ممالک جهانسوم ازجمله ایران نیز افزایش درخور ملاحظهای یافته است. بهعلاوه، خانوادة معاصر با پدیدههای نوظهوری (مانند خانوادة تکوالدی، خانوادة تکفرزندی، بیفرزندی، زوجزیستی) مواجه شده است که غالبا ارتباط تنگاتنگی نیز با تشدید میزان طلاق دارند. بهطور خلاصه، نوگرایی و مظاهر آن (بهویژه فردگرایی، صنعتیشدن، شهرنشینی) ریشة اصلی این تغییرات بنیادین خانوادة معاصر است که این مقاله بهطور خاص به نقش حیاتی تحولات فرهنگی در روندهای طلاق پرداخته است. مطابق نتایج این تحقیق، باورها و زمینههای فرهنگی- اجتماعی مساعدی دربارة اهمیت خانواده در جامعة ایران وجود دارد که میتوانند نقش تعیینکنندهای در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای معطوف به مدیریت و کنترل دامنه و شدت آسیبهای خانواده و میزان طلاق (بهویژه برای نسلهای آینده) ایفا کنند.
خلاصه ماشینی:
"بدینترتیب، بهعنوان یکی از پیامدها و مظاهر فرآیند "جهانیشدن"، 1 جایگاه خانوادة معاصر در جامعة ایران نیز بهویژه در مقایسه با گذشته دستخوش تحولات درخور ملاحظهای شده است که نمونة برجستة آن را میتوان در وضعیت طلاق در دهههای اخیر مشاهده کرد.
سوم آنکه، نتایج این تحقیق نشان میدهد که حتی درخصوص تحصیلات زنان نیز (که از بالاترین اولویت برخوردار است)، کارکردهای اجتماعیـ فرهنگی تحصیلات زنان بهمراتب مهمتر از کارکرد اقتصادی است: نسبت بسیار اندکی از افراد (حدود یکدهم پاسخگویان مرد و کمتر از یکپنجم پاسخگویان زن) معتقدند کارکرد اقتصادی (یعنی "یافتن شغل مناسب") مهمترین هدف تحصیلات برای زنان است.
تحولات بنیادین خانوادة معاصر صرفا به روند صعودی طلاق محدود نشده، بلکه دیگر ابعاد خانواده نیز دستخوش تغییرات عمیق شده است: افزایش چشمگیر نسبت تجرد و سن ازدواج، کاهش اساسی سطح باروری، رشد فزایندة پدیدههای نوظهوری مانند خانوادة تکوالدی، خانوادة تکفرزندی، بیفرزندی و زوجزیستی (زندگی مشترک قبل از ازدواج).
بدینترتیب، درکنار تأکید بر اهمیت اقداماتی مانند تأسیس و توسعة مراکز مطالعة خانواده در دانشگاهها (سرایی، 1387)، برپایة نتایج این تحقیق و مباحث ارائهشده در این مقاله میتوان بر این توصیة پژوهشی تأکید کرد که به موازات تلاشها و اقدامات در سطح فردی، ضرورت دارد مجموعة کامل سیاستگذاریها و برنامهریزیهای جامعه نیز در ابعاد گوناگون آن (اعم از آموزشی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی) بهگونهای باشد تا افراد (بهویژه نسلهای جوان و جدید) بتوانند با تقویت ارزشها و نگرشهای فرامادی به "حس معنیداری و رضایتمندی از زندگی" دست یابند که در آن صورت پایبندی آنان به استحکام خانواده دربرابر آسیبهایی همچون طلاق نیز بهطور برجستهای تضمین خواهد شد."