چکیده:
چکیده از بدیعترین اندیشههای یاسپرس، نظریۀ او دربارۀ «متعالی» یا به تعبیر خود او «ترانسندانس» است. پژوهش حاضر به بیان جایگاه این نظریه در اندیشۀ این فیلسوف اگزیستانس میپردازد. از نظر او، شناخت علمی و معرفت متافیزیکی محدود است، اما انسان میتواند به سوی امری فراتر از عقل که قوام هستی انسان بدان است، راهبری شود که این همان «متعالی» است که آخرین وجه وجود است. این پژوهش بر آن است که متعالی از نظر یاسپرس را میتوان در دو جنبۀ اسمی و فعلی مورد بررسی قرارداد؛ جنبۀ اسمی و جنبۀ فعلی ترانسندانس دو ساحت متمایز «متعالی» است که هریک از این دو جنبه به نحوی مکمل جنبۀ دیگر است.
خلاصه ماشینی:
از نظر او، شـناخت علمـی و معرفـت متـافیزیکی محدود است ، اما انسان می تواند به سوی امری فراتر از عقل که قوام هستی انسـان بدان است ، راهبری شود که این همان «متعالی » است که آخرین وجه وجود است .
کانت بر آن است کـه در حیطة عقل نظری نمی توان سه ایدة خدا، جهان و انسان را اثبات کرد و این انتهای کار کانت بود که یاسپرس از همین جا آغازکرد (خاتمی ، ١٣٨٦: ٢٥٣).
شکست یعنی اینکه ما نمی توانیم فراتر از توانایی های خودمان در این حوزه ها کار کنیم و جهان برای انسان یک حد ظاهر می شود و نمی توان به لحاظ علمی یا فلسـفی و یـا دینی آن را تفسیر کرد.
٢ چهار ظهور حقیقت احاطی انسان یاسپرس برای وجود لنفسه ، وجوه و ساحت های خاصی قائل است که این وجوه عبارت اند از: الف ) دازاین ؛ ب) آگاهی محض ؛ ج) روح ؛ د) اگزیستانس .
د) اگزیستانس : اگزیستانس با فراتررفتن انسان از تفکیک سوژه و ابـژه و بـا التفـات بـه نسبت با امر متعالی است که ظهور می یابد؛ واقعیت باارزش و معتبری اسـت کـه در انسـان است ؛ شناختنی نیست ، بلکه تنها به صورت موضوع دعا یا نیایش و یا به قول یاسپرس نـدا آشکار می گردد.
به نظر یاسپرس در فوق سپهر وقایعی که از دیـد علمـی مشـهود اسـت و حتـی در فـوق هست بودن که وی خود آن را با عنوان قلمرو ارتباط و حیث تاریخی روشن بیان کرده است ، متعالی وجود دارد که ما نمی توانیم جـز از راه دیـدن علایـم و رمـوز آن در اشـیاء بـه آن پی ببریم (وال ، ١٣٧٥ ب: ٨٣٧).