چکیده:
مهم ترین کارکرد ایدئولوژی یاگفتمان بسیج گر، حفظ و انسجام ملت و به میدان آوردن آن در دفاع از منافع ملی و حیاتی است . گفتمان ملیگرایی از انقلاب مشروطه تا پایان پهلوی دوم این نقش را به عهده داشته ، اما در بحرانهای تاریخی نتوانسته است ملت ایران را منسجم و به میدانهای دفاع و مبارزه بکشاند. مطالعه نحوة مواجهه مردم هنگام اشغال کشور در دو جنگ جهانی، کودتای ١٢٩٩، اخراج پهلوی اول در شهریور ١٣٢٠ وکودتای ١٣٣٢ نشان میدهد گفتمان ملیگرایی فاقد صلاحیت برای این مهم بوده است . مهم ترین دلایل این ناکارامدی را میتوان : نداشتن پشتوانه معرفتی بومی، اشتباه در غیریت سازی(انتخاب اسلام به عنوان غیریت )، ستیز با فرهنگ بومی، تکیه بر احساسات زودگذر و بیصلاحیت بودن مولدان و حاملان این گفتمان دانست . مقایسه حضور مردم در عرصه های سرنوشت ساز و حیاتی کشور از انقلاب مشروطه تا پایان دوران پهلوی اول با دوران پس از انقلاب اسلامی، نشان میدهد گفتمان اسلام سیاسی برای ملت سازی و بسیج اجتماعی ایرانیان دارای قابلیت و ظرفیت برتری است . حضور مردم در پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ هشت ساله ، حوادث تیرماه ١٣٧٨، حوادث پس از انتخابات ١٣٨٨، پایداری در حقوق هسته ای و مقاومت در برابر تحریمهای گستردة غرب ، نمونه هایی از قدرت بسیج گری گفتمان اسلام سیاسی است .
خلاصه ماشینی:
ناکارآمدی قدرت بسیج گری گفتمان ملی گرایی در مقایسه باگفتمان اسلام سیاسی در ایران معاصر نویسنده : عبداله گنجی ١ تاریخ دریافت : ٩١/١١/١٨ تاریخ پذیرش نهایی : ٩٢/٤/٥ فصلنامه مطالعات راهبردی بسیج ، سال شانزدهم ، شماره ٥٩، تابستان ١٣٩٢ چکیده مهم ترین کارکرد ایدئولوژی یاگفتمان بسیج گر، حفظ و انسجام ملت و به میدان آوردن آن در دفاع از منافع ملی و حیاتی است .
مقایسۀ حضور مردم در عرصه های سرنوشت ساز و حیاتی کشور از انقلاب مشروطه تا پایان دوران پهلوی اول با دوران پس از انقلاب اسلامی، نشان میدهد گفتمان اسلام سیاسی برای ملت سازی و بسیج اجتماعی ایرانیان دارای قابلیت و ظرفیت برتری است .
از جنگ اول ایران و روس تا انقلاب اسلامی، همیشه منافع ملی ایرانیان و حتی تمامیت ارضی آن (منافع حیاتی) مورد تهدید بوده است و در هیچ یک از بزنگاههای تاریخی، حضور قدرتمند مردم برای حل بحرانهای تحمیلی مشاهده نمیشود؛ جنگهای ایران روس به دلیل عدم حضور همۀ اقوام ایرانی در میدان مبارزه ، با وجود فتواهای جهادیه علما، به شکست منجر میشود؛ در کودتای ١٢٩٩ و تغییر حاکمیت توسط بیگانگان ، از حضور مردم برای رد یا تأیید حادثۀ پیش آمده خبری نیست ؛ در شهریور ١٣٢٠ که پادشاه ایران توسط قدرتهای خارجی از کشور اخراج میشود، مردم ایران به میدان مطالبه گری وارد نمیشوند؛ در دو جنگ جهانی از حضور فراگیر مردم برای مبارزه خبری نیست و در نهایت ، بعد از کودتای ١٣٣٢، مردمی که دولت دکتر مصدق را به قدرت رسانده بودند، برای حمایت از آن به میدان نیامدند.