خلاصه ماشینی:
"مسائلی چون: بهراستی چه ملاکی برای تصریح تمایز مابین رشتهی معرفتی اقتصاد و رشتهای دیگر مثل جامعهشناسی وجود دارد؟ آیا در قبال موضوعی چون توسعه اساسا امکان تصریح تمایز مابین معرفتهای گوناگون وجود دارد؟ بهتر نیست در قبال موضوع توسعه از همان ابتدا مبادرت به مفروض انگاشتن دیسیپلین میانی خاصی نماییم؟ تمایل به بینرشتهای دیدن موضوع توسعه چگونه با این واقعیت که در نهایت رشتههای علمی مختلف هر یک از ظن خود به موضوع توسعه میپردازند، قابل جمع است؟ درون جامعهی علمی رشتهی اقتصاد چه رویکردهای متفاوتی حداقل در باب مقولهی توسعه وجود دارد؟ آیا اساسا در این زمینه با تکثری معنادار مواجه هستیم و یا عرصهی این رشته در ید قدرت یک گفتمان خاص است؟ وقتی از توسعهیافتگی و شاخصههای آن صحبت میکنیم رویکردهای مختلف علمی و فکری را مدنظر داریم و یا به آن سلسله شاخصهایی که در عمل در دستور کار نهادهای جهانی و محافل سیاستگذاری قرار گرفته است نظر داریم؟ وقتی بحث از توسعهیافتگی مطرح میشود، در چه سطحی سیر میکنیم؟ آیا سخن از شاخصهای دقیقی است که بهطور مشخص در دستور کار نهادهای جهانی مرتبط با مقولهی توسعه است؟ بدیل این سطح از بحث، آن سطحی است که بهدنبال تبیین جامعهی ایدهآل از منظر هر یک از رویکردهای پیشروی علمی در عرصهی توسعه است.
لازم به ذکر است تصویرسازی رابطهای تقابلی بین توزیع درآمد و رشد اقتصادی گرچه از سوی رویکردهای زیادی مورد نقد قرار گرفته و پژوهشهایی جدی در راستای اثبات عکس این رابطه صورت گرفته است، در نهایت و در پس ذهن اقتصاددانی عامی این رابطه همچنان تقابلی است و به رابطهی تقابلی میان کارآیی و عدالت (برابری) نیز تصریح میشود.
شاخص توسعهی انسانی که علاوه بر رشد اقتصادی و درآمد سرانه مقولاتی چون توزیع درآمد و سایر مباحث رفاهی اجتماعی را در خود جای داده است، در حال حاضر بهمثابه مهمترین شاخص صوری در ساختار ارزیابی توسعهیافتگی جوامع مطرح شده است و همهساله از سوی نهادهای جهانی مورد محاسبه و ارزیابی قرار میگیرد."