چکیده:
واژه «روح» از واژههای پر رمز و راز و ابهامآمیز
در حوزههای دین، فلسفه، عرفان و روانشناسی است.
این کلمه با گویشی یکسان در زبانهای عبری و عربی
به کار رفته و در تورات، انجیل و قرآن کریم کاربرد
فراوانی یافته است.
این مقاله، با ارایه معنای لغوی و اصطلاحی روح
در زبان عربی و ضمن اشاره به نمونههایی از کاربرد
آن در کتاب مقدس، به بیان مفهوم و مصداق آن در
قرآن کریم پرداخته است.
نویسنده معتقد است که بسیاری از تفاسیر قرآن در
شرح کاربرد روح دچار پراکندگی آراء شده و به جای
روشنگری، ابهامآفرینی کردهاند. در این میان
علامهطباطبایی منسجمترین تفسیر را از «روح در
قرآن» بیان کرده است. این مفسر بزرگ بر آن است که
روح در قرآن به آفریدهای آسمانی اطلاق شده که
نقش آن حیات آفرینی است؛ هر جا از حیات و آثار
آن نشانی هست، این نشان ، نشانگر وجود مرتبهای از
روح است. روح موجود در فرشتگان، انسانها،
حیوانات و نباتات همگی از افاضات روح مطلق است.
خلاصه ماشینی:
"3. عدم استدلال بر رأی انتخابی مفسران در پارهای از موارد که از میان آراء ارایه شده، رأیی را انتخاب کردهاند، انتخابشان را مستند به دلیلی قانع کننده نکردهاند، به طور مثال، طبری در ذیل آیه 87 بقره، پس از نقل سه قول، قول اول (تفسیر روح القدس به جبرئیل) را اولی به صواب میداند در حالی که طبق بیان خودش، این قول متکی به رأی سدی، ضحاک و قتاده است که از تابعانند و قول تابعان، بویژه در موارد اختلافی، اعتبار ندارد.
(54) باید توجه داشت که هر مرتبهای از روح دارای آثاری متفاوت با مرتبه دیگر است، علامه در تفسیر آیه «و ایدهم بروح منه» مینویسد: «ظاهر آیه این معنا را افاده میکند که در مؤمنین به غیر از روح بشریت که در مؤمن و کافر هست، روحی دیگر وجود دارد که از آن حیاتی دیگر ناشی میشود و قدرتی و شعوری جدید میآورد و به همین معناست که آیه «او من کان میتا فاحییناه...
ایشان در ذیل آیه 2 سوره نحل مینویسد: «کسانی که گفتهاند روح در آیه به معنای وحی است یا به معنای قرآن است و یا به معنای نبوت است، از نظر نتیجه، خالی از وجه نیست، یعنی نتیجه نزول ملائکه و القای روح در پیامبر، وحی و نبوت است، اما اگر مرادش این است که وحی و نبوت به اشتراک لفظی یا به مجاز، «روح» نامیده شده (با این توجیه که وحی و قرآن دلها را زنده میکند همان طور که حیات بدنها به روح است) این نظر صحیح نیست، برای اینکه ما مکرر گفتهایم طریق تشخیص مصادیق کلمات قرآنی، رجوع به سایر موارد قرآن است، مواردی که صلاحیت تفسیر دارند، نه رجوع به عرف و آنچه عرف مصادیق الفاظ میداند."