چکیده:
در این پژوهش به کمک صورتبندی تعارض بین عقل و دین، محل تعارض تنقیح میشود. سپس با تبیین رویکردهای حسن و قبح عقلی و شرعی (نظریه امر الهی)، نسبت آنها در فرمان ذبح اسماعیل بررسی میشود. بنابر نظریه امر الهی، معرفت اخلاقی وابستگی حداکثری به دین دارد. وقتی این مبنا را بر ماجرای قربانی کردن اسماعیل× تطبیق دهیم، دچار تزاحمات اخلاقی میشویم که ناشی از تحکم و قرائت حداکثری از نظریه امر الهی است. پس به ناچار یا باید اخلاق را تعطیل کنیم یا از نظریه امر الهی، قرائت معتدلتری ارائه دهیم تا با اخلاق سازگار شود. هر کدام از این روشها توفیق اندکی در حل تعارض بین دین و اخلاق پیدا میکنند؛ اما روش پایانی از همه موفقتر به نظر میرسد.
Through formulating the conflict between reason and religion, in this study the point of conflict is determined. Then, explaining the intellectual and religious badness and goodness (divine command theory), their relation with Ismail`s sacrifice will be analyzed. According to theory of divine command, ethical knowledge will have a maximum dependence on religion. When we present this principle to Ismail`s sacrifice, we will be encountered by ethical disturbances which are led by maximum domination and reading of the divine command theory. Therefore, we have to either abandon ethics or present a more moderate version of the divine command theory so that it could be compatible with ethics. Each one of these methods is meagerly successful in respect to solving the conflict, but the last method is the most successful one.
خلاصه ماشینی:
در مسائل دینی و الهیاتی، مسئله این است که از خدای کاملا خوب (رحمن و رحیم) چگونه فرمان غیر اخلاقی صادر میشود؟ آیا ممکن است خدا با توجه به کمال اخلاقیاش، فرمانی غیراخلاقی صادر کند و به پدری دستور دهد که پسرش را قربانی کند؟ (صافات / 102؛ سفر پیدایش 22 / 3 ـ 1) در عقل عملی، مسئله توان محدود و تنگنای بشری مطرح است که توان انتخاب بین امر الهی (خلاف اخلاق) و تعهد اخلاقی را ندارد.
مجددا باید یادآوری کرد که دو مقام را نباید بهجای هم اشتباه گرفت: در مقام اثباتی، دو قرائت از نظریه امر الهی داشتیم: قرائت حداکثری که دست خداوند در صدور فرمان مطلق است و حتی اخلاق او را محدود نمیکند که در این حالت تعارض اتفاق نمیافتد؛ اما در قرائت حداقلی از نظریه امر الهی خداوند نمیتواند و نباید فرمان غیراخلاقی صادر کند.
1 تا اینجا تعارض بین دین و اخلاق در ذبح اسماعیل چه در کلام مسیحی ـ یهودی و چه در کلام اشاعره، بدون حل باقی مانده و آنها نتوانستهاند بین قدرت مطلق خداوند و حدود اخلاقی، نسبت منطقی و عقلی برقرار کنند، حل شد؛ اما این سؤال بیپاسخ ماند که: آیا خداوند بهعنوان قادر مطلق، فوق حقایق اخلاقی و حسن و قبحهای ذاتی و عقلی قرار میگیرد یا ارادة او به این حقایق محدود میشود و به آنها ملتزم است و به اصطلاح لاهیجی «اخلاق وجوب من الله» دارند؟ (لاهیجی، 1372: 348) الف) اگر گفته شود (اشاعره): خداوند بر هر چیزی قادر است، حتی فرمان به قتل انسان بیگناه، (اشعری، 1389 ق: 275؛ تفتازانی، 1370 ق: 4 /101) این خلاف اخلاق است.
پس نظریه عدم تعارض بین دین و اخلاق در ذبح اسماعیل، طبق توجیهات گذشته بر جای خود استوار است و خداوند فرمان خلاف عقل صادر نکرده است؛ چون او عاقلترین عاقلان است.