چکیده:
از جمله شبهاتی که از سوی اهلسنت دربارۀ موضوع مهدویت صورت گرفته، زندگی امام زمان( سرداب منزل امام حسن عسکری( است. پرسش شبههآمیز برخی معاندان این است که چگونه امام مهدی( بدون آب و غذا به زندگی خود در این سرداب ادامه میدهد؟ حال آنکه هیچگاه شیعیان سرداب غیبت را مکان زندگی و نیز محل شروع ظهور و خروج حضرت حجت ندانستهاند و در آثار خود به نقد و بررسی این اتهامان پرداختهاند. از جمله کسانی که به این شبهه و اتهام دامن زده، ابنحجر هیثمی مکی (909 - 974ق) است. وی در کتاب الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة با آوردن دو بیت، وجود امام زمان( و زنده بودن ایشان را به سخره گرفته است. در مقابل، عالمان شیعه و حتی دانشوران اهلسنت نیز در آثار خود به این شبهه به نظم و نثر پاسخ دادهاند. در این نوشتار، ردیههای منظوم سروده شده توسط چهارده تن از علمای شیعه به همراه شرح مختصر زندگی و آثار آنان گنجانده شده است.علمای اهلسنت، مهدویت را یک باور اصیل اسلامی و برگرفته از روایات صحیح میدانند. مفسران آنان نیز با الفاظ صریح یا بیان روایات و تحلیلهای در ضمن تفسیر، اعتقاد خود را به این باور اعلام کردهاند؛ اما برخی از آنان متأثر از افرادی مانند ابنخلدون، در صحت این باور تردید کرده، با تمسک به اشکالهایی همچون عدم اعتماد به روایات مهدویت به دلیل ضعف اسناد یا وجود انگیزه جعل، بروز آثار زیانبار بر اثر اعتقاد به این آموزه و عدم امکان تحقق خارجی این وعده، آن را انکار نمودهاند.این نوشتار با تقسیم منکران مهدویت به دو قسم «مخالفان باور به مهدویت» و «انکارکنندگان آموزههای شیعی مهدوی» به اشکالات آنان پاسخ داده است.
خلاصه ماشینی:
"فی رد ما ینسب إلی ابنحجر من البیتین المعروفین الذین أومأت إلیهما فی ضمن القصیدة بأجوبة عدیدة مذیلا تلک بندبة صاحب الزمان: أتخال حیث بدی الصدی إنسانا 1 لم تدر إن لکل صون شانا لا تحفلن بزخارف الرجس الذی سکران یهذی یقمر السکرانا فهلم واعجب من مقالته التی فیها أعاب الشیعة الغرانا إذ قال غیر مراقب لله بل أبدی وأعلن غیه طغیانا «ما آن للسرداب أن یلد الذی صیرتموه بزعمکم إنسانا فعلی عقولکم العفاء لأنکم ثلثتم العنقاء والغیلانا» یزری بمزن لم یروض صوبه أرض السباخ وإن جری هتانا ولحی الأولی دانوا برجعة أصید نص الرسول برجعه سلطانا یملی إلاله به الجهات بأسرها عدلا ویمحو الجور والعدوانا وأبان فی «إنی ترکت لدیکم ثقلین لن یتفارقا» دعوانا یکفیک لو أنصفت یا أسوی الوری تلک المقالة وحدها تبیانا إن کنت تمنع غیبة الوالی فذا هادی الوری فی الغار غاب أوانا لا فرق فی قصر الزمان وطوله وافرق لنا إن تزعم الفرقانا إن یخف سر غیابه عنا فکم لله من سر خفی کانا یقضی ویفعل ما یشاء ولا نری فیما قضاه لنا عدا الإحسانا قل کیف یظهر والطغاة لحربه متأهبون متی عیانا بانا لا تعجبن من عمره فلکم تری فی الخلق إنسا مثله أو جانا یکفی بقا خضر وإلیاس لنا بل وابن مریم إن ترم برهانا أنکرت طول حیاته یا أیها الش شیطان لم لم تنکر الشیطانا أیکون للرجس البقاء ولم یکن لفتی برا الباری له أکوانا إن تجحدوه فمن إمام زمانکم إذ لیس تخلو الأرض منه زمانا لا غرو ان تنکره عمش عیونکم وتراه أعیننا الصحاح عیانا فلقد رأته عیوننا من بعد ما ملأ الإله بنوره أحشانا ولکم لکم فی الدین یا عجبا لکم من مضحکات تضحک الثکلانا قوم عزوا لله شر فعالهم هم سننوا لک ویلک الهذیانا والزاعمون بأن یروه جهرة هم ثلثوا العنقاء والغیلانا قدمتموا عبادة الأوثان من غی علی من کسر الأوثانا ذاک الغضنفر حیدر الکرار من بشبا مهنده محا الأدیانا الفارس القمقام والقرم الذی فاق البرایا الشیب والشبانا فعلی عقولکم العفاء لأنکم لم تعقلوا الأمر الغنی بیانا قل للذی أعمی المهیمن قلبه فغدا یزخرف فی الوری عمیانا قد زدت طیشک بالذی لفقته فأبان فیک مزیده نقصانا فلسوف تلقی سوء ما لفقته یوم التغابن إذ تری الخسرانا مولای یجلی کربنا بلقاک بل بلقاک یجلی کربنا مولانا حتی م نجزع یابن ضرغام الوری بالرغم کأس الهون من أعدانا عودا فدتک النفس عودا کی نری بک کل لاح خاسئا خجلانا (بحرالعلوم، بیتا) این قصیده در بخش ملحقات (ص 171 - 174) دیوان سید مهدی طالقانی (1265 - 1343ق) نیز آمده است."