چکیده:
بررسی تطبیقی داستان حضرت یوسف در قرآن مجید، و داستان ایرج در «شاهنامه» فردوسی بیانگر حاکمیت مفاهیم واحدی از نیکی و بدی بر اشخاص و حوادث این دو داستان، علیرغم همه تفاوتهای زمانی، مکانی و اجتماعی است. از جمله این مفاهیم که از حیث منطوق و مفهوم یکسان میباشند میتوان به حضور پر رنگ حسادت ناشی از تبعیض پدران آنها بین برادران، و علاقه وافر آنها به فرزند کوچکتر(یوسف و ایرج) اشاره نمود. از وجوه افتراق این دو داستان میتوان به پایان آنها اشاره نمود؛ که اولی به پایانی خوش، و دیگری به سرانجامی تراژیک ختم میشود. هدف مقاله حاضر بررسی مفاهیم نیک و بد در داستان یوسف پیامبر و داستان ایرج است.
خلاصه ماشینی:
اما در داستان ایرج، برادران موفق به کشتن ایرج میشوند، با اینکه ایرج تنها به دیدار آنها میرود و بیاعتنایی خویش را به دنیای فانی گوشزد میکند، اما برادران که ذات و نهادشان پست است، حرف راست او را باور نمیکنند، طبق نقل «شاهنامه» کسانی که بدنژاد و بدگوهر و ناپاکاند با صداقت و درستی میانهای ندارند، برادران ایرج نیز سخنان او را باور نکردند: چو بشنید تور از برادر چنین نیــامدش گفتار ایرج پسند به ابروز خشم اندر آورد چین نبد راستـی نـزد او ارجمند ( فردوسی،1389: ابیات 401-400) فریدون نیز این کار سلم و تور را جهالت، و چیرگی آز و خشم بر عقل و خرد میداند: بــه تخت خرد برنشست آزتان بترسم که در چنگ این اژدها چرا شد چنین دیو انبازتان روان یـابد از کالبدتان رها (همان: ابیات 401-400) و فردوسی در ادامه برادرکشی را نشانه بدنژادی میداند: کسی کو برادر فرو شد به خاک سزد گر نخوانندش از آب پاک (همان: 99، بیت 297) در طول تاریخ نمونههای فراوانی از برادرکشی مشاهده شده، که بارزترین آن داستان هابیل و قابیل است اما در «شاهنامه» نیزاعزیرت به دست برادرش افراسیاب به قتل میرسد، شفاد باعث قتل رستم میشود و...
اما داستان ایرج فرجام بدی دارد و ناجوانمردانه به دست تور و با تحریک سلم به قتل میرسد: به کرسی به خشم اندر آورد پای یکـایـک برآمد ز جـای نشست بــزد بر سر خسرو تـاجدار همی گفت و برجست هزمان ز جـای گرفت آن گران کرسی زر به دست از او خواست ایــرج به جان زینهــار و در آخر با توطئه شوم دو برادر ایرج به قتل میرسد،«ایرج بیگناهترین پهلوانی است که در سراسر «شاهنامه» میتوان یافت»(اسلامی ندوشن، 1391: 145).