چکیده:
یکی از حوزه های مهم در سیاست گذاری عمومی، سیاست گذاری شهری است. شهرها از مکان هایی کوچک و کم شمار در گذشته به مکان هایی بزرگ، کلانشهرها و شهرهای غول آسا تبدیل شدند و از پی آن، اداره آنها نیز نیازمند روش های جدید و سیاستگذاری های نوین گردید. امروزه حضور روش های مابعد شهری در اداره این مراکز دین، دولت، تجارت و فرهنگ، ابعادی جدید را در سیاستگذاری های شهری از نگاه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوجود آورده است. آنچه از پی می آید، تلاشی است برای شناسایی مولفه های بهینه گی سیاستگذاری شهری به ویژه در شهرهایی بزرگ که می تواند در اداره و توسعه آنها نقشی موثر ایفا نماید.
cConcerning the emer gence of substantial changes in major cities within the past two decades and its relationship to a set of ideas which envisage the emergence of a new urban era, this article will try to examine the different aspects of the new urban policies as a necessary response to a new national and international economy.
cConcerning the emer gence of substantial changes in major cities within the past two decades and its relationship to a set of ideas which envisage the emergence of a new urban era, this article will try to examine the different aspects of the new urban policies as a necessary response to a new national and international economy.
خلاصه ماشینی:
"امروزه با توجه به جمیع جهات مورد نظر در خصوص شهرهای جدید،تاریخ آنها تغییرات اساسی و دگرگونیهای شتابانشان و هم اینکه این مراکز اصلی دین،دولت،و تجارب و فرهنگ به زیور فناوریهای جدید آراسته شدهاند،شاید گاه آن فراآمده باشد تا با تمسک به روشهای نوین ما بعد شهری )nabru-tsoP( ،فرضیهای را مطرح سازیم تا برآن اساس،زندگی اقتصادی،اجتماعی،سیاسی و فرهنگی در چنین محدودهایی را ساختاری دیگرگون ببخشیم.
اما آنچه سیاستگذاری عمومی به عنوان همبستگی اجتماعی در مثلث بهینهگی سیاستهای شهری از آن یاد میکند در واقع یافتن پاسخ برای این پرسش است که کدام شهر از نقطه نظر اجتماعی،شهری خوب محسوب میشود؟و هم اینکه کدامین فرایندها و تغییرات اجتماعی در شهرها،قادر است ما را به این وضعیت برساند؟ پرداختن به معنای همبستگی اجتماعی،اگر چه هرگز از نگاه ادبیات علوم اجتماعی مغفول نمانده است اما دریافتن معنایی دقیق و اجماعی برای آن نیز،توفیقی چندان حاصل نشده است و لذاست که گاه،مفاهیمی همچون منازعات اجتماعی،تکیهگاه معنایی آن قرار میگیرد و گاه دیگر و البته به فراوانی،عنصر قومیت در آن،سخن اول را میگوید )959:2002;nimA( و حاصل این آشفتگیهای اجماعگریز،تمایل به این باورست که پس این واژه یعنی همبستگی اجتماعی،با مجموعهای از مفاهیم،سروکار داریم که هرکدام،کار شناخت سازه اصلی را آسانتر میکنند و از ابهام تعریفی آن میکاهند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) آنچه را که نویسندگان حوزه سیاستگذاری از اصطلاح مدیریت پاسخگو یا اداره کارآمد شهری مد نظر دارند،تلاش برای یافتن پاسخی بدین پرسش است که اصلاح ساختارها و روشهای در اداره شهر تا به کجا میتواند برآورنده نیازهای مرتبط با رقابت اقتصادی شهری و همبستگی اجتماعی باشد؟بدین ترتیب ملاحظه میشود که سومین راس از رئوس سه گانه مثلث بهینهگی در سیاستگذاری شهری در ارتباطی وثیق با دو راس دیگر مطرح میشود."