چکیده:
مسئلة تجرد نفس به دلیل پیوند تنگاتنگ با دیگر مسائل مطرح در حـوزة اسـلام، در زمـرة مباحثی است که همواره مورد توجه عالمان مسلمان بـوده اسـت . علامـه مجلسـی بـه دلیـل آنکه ادلة عقلی را در این زمینه مخدوش و غیرقابل اعتنا می شمارد، گـاه تنهـا بـا تکیـه بـر ظواهر روایات به جسمانیت نفس معتقد است ؛ گرچه در مواردی توقـف نمـوده، تجـرد را نیز محتمل می داند. در مقابل ، ملاصدرا با عنایت به ادلة متعدد عقلـی و نیـز شـواهد نقلـی ، نفس را موجودی مجرد می داند. با توجه به اینکه هر دو اندیشمند، در اثبات دیدگاه خـود دربارة تجرد نفس ، به آیات و روایات اشاره کردهاند، در این پژوهش تلاش کردهایم ادلة نقلی آنان را در این زمینه واکاوی کنیم . مطالعة آثار این دو دانشمند و نیز بررسی آیـات و روایات مربوط به نفس ، این فرضیه را تقویت می سازد که دیدگاه ملاصدرا مبنی بـر تاییـد تجرد نفس با ادلة نقلی ، از پشتوانة منطقی و استواری برخوردار است .
The incorporeality of the soul has always been considered by Muslim scholars due to its close relationship with the other topics of Islamic studies. Since Allameh-Majlesi doesn’t accept the rational arguments for the incorporeality of the soul، he believes in the corporeality of the soul leaning on the formal meanings of narrations; although he sometimes hesitates and says incorporeality is possible as well. On the other hand، presenting various rational arguments and narrational evidences، Molla- Sadra believes that soul is incorporeal. Since both scholars have used Quran's verses and narrations to prove their idea، I have tried to inspect their narrational reasons. Studying the writings of the two scholars and investigating the relevant verses and traditions، this hypothesis is strengthened that Molla-Sadra’s view، i.e. the incorporeality of the soul based on narrational arguments، is more reasonable and consistent.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اینکه هر دو عالم مسلمان با وجود دو رویکـرد متقابـل دربـارة نفـس ، از آیات و روایات برای اثبات نظر خویش استفاده کرده اند، این پرسش مطرح می شود کـه علامه مجلسی و صدرالمتألهین دربارة آیات و روایاتی که بر تجرد نفـس اسـتدلال شـده ، چه دیدگاهی دارند و چگونه از آیات و روایات مربوط به نفس بر تأییـد مـدعای خـود * وی در جلد هشتم کتاب اسفار فصل مستقلی را به بیان ادله سمعیه اختصاص داده اسـت و در دیگـر کتب خود نظیر المبدأ و المعاد، العرشیه ، الشواهد الربوبیه و...
صدرالمتألهین دربارة تجرد نفس نیز پس از بیـان ادلـة عقلـی در اثبـات آن ، بـه ذکـر شواهد و ادلة قرآنی و روایی در این مسئله روی آورده ، معتقد اسـت ، برخـی بـه دلیـل آنکه بیشتر با محسوسات انس گرفتـه انـد و معقـولات را نیـز تـا زمـانی کـه بـه امـری محسوس منتهی نشود، تصدیق نمی کنند، بیش از آنکه از ادلة عقلی بهره برنـد، نیازمنـد ادلة سمعی اند (ملاصـدرا، ١٣٦٨، ج٨، ص٣٠٣)؛ از ایـن رو آیـات و روایـاتی را کـه از دیدگاه خود تأییدی بر مدعای خویش - یعنی تجرد نفس - مـی یابـد، بیـان و بـه نحـوة دلالت برخی از آنها اشاره می کند.
به نظر می رسد علامه مجلسی با تکیة بیش از حـد بـر ظـواهر برخی روایات و عدم توجه به دیگر روایاتی که دلالتی واضح بر تجرد نفـس دارنـد، بر اعتقاد خود اصرار می ورزد؛ در حالی که - همان گونه که علامه طباطبایی در تعلیقه خود بر بحارالانوار بیان می کند- علامه مجلسی بسیاری از خواص موجودات مجـرد را برای پیامبر و ائمه ع ثابت می کند و از این امر غافل اسـت کـه حکـم بـه امتنـاع وجود موجود مجرد غیر از خداوند، صرفا با تغییر اسم ، تغییـر نمـی کنـد (مجلسـی ، [بی تا]، ج١، ص١٠٥ پاورقی )."