چکیده:
شکاکیت عبارت است از امکان این فرض که بیشتر گزارههایی که آنها را صادق میدانیم درواقع کاذب باشند. این فرض در تاریخ فلسفه از طریق استدلالهایی مانند استدلال رؤیای دکارت، استدلال شیطان شریر، و مغز در خمره مطرح شده است. دیویدسن در تعدادی از مقالاتش کوشیده است تا با طرح ایدة تفسیر ریشهای نشان دهد که امکان مفاهمه و ارتباط زبانی، شکاکیت را منتفی میکند. به اعتقاد او، طبیعت زبان و باور که همراه و مستلزم یکدیگرند تضمینکنندة ارتباط میان باورهای گوینده، باورهای مفسر، و جهان خارج است و این ارتباط صدق عمدۀ باورهای ما را تأمین میکند. دیویدسن در گام نخست، توافق گوینده و مفسر بر صدق را اثبات میکند و در گام دوم از طریق استدلالهای مفسر همهدان و تفسیر ریشهای نشان میدهد توافق گوینده و مفسر مطابق با جهان خارج است. این مقاله استدلال نخست را ناتمام میداند، اما از استدلال دوم در مقابل اشکالات وارد شده به آن دفاع میکند.
خلاصه ماشینی:
٢. شکاکيت ديويدسني ديويدسن شکاکيتي را که درصدد پاسخ گفـتن بـه آن اسـت ايـن گونـه توصـيف مـي کنـد: «شکاکيت مي پرسد چرا ممکن نباشد که همة باورهاي من منسجم باشـند و در عـين حـال دربارة جهان واقعي بـه طـور فراگيـر کـاذب باشـند؟» (١٤٠ :١٩٨٣ ,Davidson) همچنـين ، شکاکيت عبارت است از اين امکان که «تعداد بسيار زيادي ، شايد اکثر، از گـزاره هـايي کـه صادق مي دانيم درواقع کاذب باشند» (١٤٤ :ibid).
اما اگر بتوان نشان داد که فرض قوي اي به نفع صدق هريک از باورهايي که در ميـان مجموعة گسترده اي از باورهاي منسجم است وجود دارد شکاک ديويدسني قانع مي شود و براي اين که باوري معرفت باشد يقيني بودن آن را لازم نمي داند.
ديويدسن در تفسير ريشه اي دست کم نشان مي دهد کـه بـراي فهـم سـخنان ديگـران و برقراري ارتباط زباني بايد دو طرف در تصويري از جهان شـريک باشـند، امـا صـرف ايـن توافق براي مقابله با شکاکيت کافي نيست ، زيرا ممکن است فهم و تفسير ديگران با توافـق بر کذب رخ دهد.
نتيجه اين خواهد بود که مفسر ممکـن الخطـا ممکن است دربارة برخي از چيزها بر خطا باشد، اما نه به طور کلي ؛ بنابراين نمي توانـد بـا عاملي که او را تفسير مي کند در خطاي فراگير شريک باشد (١٥١-١٥٠ :ibid).
در توضيح تفسير ريشه اي ديديم که برقراري ارتباط زباني مستلزم اين است کـه مفسـر فرض کند گوينده همان باورهايي را دربارة محيط پيرامون دارد که مفسـر آن هـا را صـادق مي داند.