چکیده:
استدلال قضایی استنتاجی است که دادگاه از وقایع موضوع مورد رسیدگی و از خلال دلایل ابراز شده توسط طرفین دادگاه به عمل می آورد. از این تعریف چند نتیجه به دست می آید: نخست این که، این شیوه شباهت تامی با روشی منطقی دارد که در آن با موضوع و محمول که مقدمات قضیه هستند، استنتاج حاصل می شود؛ ثانیا، استدلال قضایی دارای مبانی انکارناپذیری است که تمام مراحل دادرسی را معطوف به خود می داند و هر گزاره ای بدون عبور از مسیر استدلال را مطرود به شمار می آورد؛ ثالثا، استدلال قضایی محصول روشی است که از علم منطق کمک می گیرد و بر اساس ابزارهای موجود در علم منطق، قضایای مجهول را کشف می کند؛ رابعا، معرفت و شناخت هر خواسته ای در دعوی، معطوف به استدلال است؛ و خامسا، علم قاضی معطوف به معرفت از طریق استدلال است، نه علم حضوری. موضوعات پیش گفته، خطوط بحث این مقاله را تشکیل می دهد.
خلاصه ماشینی:
علم حقــوق نیز از این امر مستثنی نیست و برای اثبات یک قضیه ی حقوقی از راه پر پیچ و خم استدلال قضایی می گذرد تــا حقیقت امر که همان واقعیت دعوای حقوقی یا کیفری اســت به اثبات برســد، اما مهم ترین سؤال این اســت که : پایه ها و مبنای استدلال قضایی چیست و استدلال های حقوقی چه تفاوتی با روش های علوم دیگر دارد؛ استدلال در حکم دارای چه ویژگی هایی اســت ؛ استدلال قضایی چیســت برای مستدل فرض نمودن و حکم ، چه شــرایطی لازم اســت ؛ و بالاخره مبنای استدلال چیست و چرا باید به آن اهمیت داده شود.
در روش ها یا استدلال های حقوقی ، روش به کار گرفته شــده الزاماً هم سو با دیدگاهی نیست که معتقد است برای کشف هر واقع ، اســتدلال باید در مسیر علوم طبیعی و زیر ذره بین تلســکوپ های آزمایشگاهی قرار گیرد، و هم چنین روش های تجربی را به طور کلی مطرود نمی داند، بلکه هر کشفی از واقعیــت باید از نظر عقلی و روش علمی و تجربی متعارف ، مجوز تأیید بگیرد، در غیر ِ این صورت ، روش به کار رفته ، علمی و منطقی نبوده و مضر می باشد.