چکیده:
محققان دربارٔ ماخذ «تذکرة الاولیا» دیدگاههایی متفاوت دارند. برخی معتقدند عطار بسیاری از مطالب را از «کـشف المحجـوب» هجـویری نقـل کـرده اسـت . عدهای ترجمه «رسالٔه قشیریه » را ماخذ اصلی عطار معرفی کردهاند و برخی نیز برآناند که ترجمٔ لفظ به لفظ «طبقات الصوفیه » سمی در تذکرة الاولیا دیـده می شود. اما نکته ای که تا کنون در این باب به طور جامع بدان پرداختـه نـشده، چگونگی استفاده عطار از «شرح تعرف» مستملی بخـاری اسـت کـه بـه عنـوان نخستین اثر عرفانی شناخته شده به فارسی و با توجه بـه دربرداشـتن مباحـث مبسوط عرفانی نسبت به کشف المحجوب و رسـالٔ قـشیریه از تقـدم بیـشتری برخوردار است . این مقاله در نظر دارد با مقایسٔه بخش هـایی از تـذکرة الاولیـا و شرح تعرف جایگاه این اثر را در میان ماخذ عطـار تبیـین کنـد. بـدین منظـور نمونه هایی از تاثیرپذیری عطار از کشف المحجوب و ترجمه رسالٔ قـشیریه نیـز ارائه شده است تا جایگاه شرح تعرف در کنار این دو اثر با وضـوح بیـشتری بـه تصویر کشیده شود.
خلاصه ماشینی:
چـه اصـراری وجود دارد که ما علی رغـم تفـاوت هـای شـگفت انگیـز میـان دو روایـت در تـذکرة الاولیـا و کشف المحجوب ، باز هم روایت اصـل را متعلـق بـه کـشف المحجـوب بـدانیم ، درحـالی کـه تفاوت های موجود در یک روایت واحد در این دو اثر، علاوه بر تصرفات خود عطار مـی توانـد از وجود مأخذی غیر از کشف المحجوب - و چه بسا متنی قدیم تر که مورد توجـه هجـویری نیز بوده است و بدین گونه مأخذی مشترک میان تذکرة الاولیا و کشف المحجـوب بـه شـمار می آید - حکایت کند.
(12-5 با توجه به اینکه شرح تعرف نخستین اثر عرفانی فارسی است که به دست ما رسیده است ، ضروری می نمود تذکرة الاولیا پیش از کشف المحجوب و ترجمـٔ رسـالٔ قـشیریه بـا شـرح تعرف سنجیده شود؛ اما چون هیچ یک از پژوهشگران تاکنون بـه طـور جـامع بـه ایـن نکتـه نپرداخته اند، ما برآنیم تا با مقایسه ٔ نمونه های مشابه ، جایگاه این اثر را در میان مĤخذ عطـار تبیین کنیم .
(188-187 :1387 چنان که دیـده مـی شـود، مـضمون و درون مایـه ، یعنـی دیـدار ابـراهیم ادهـم و پـسرش پس از سال ها جدایی و جان دادن پـسر در آغـوش پـدر و بـه دعـای او، در هـر دو حکایـت مــشترک اســت و نزدیکــی برخــی عبــارت هــا نیــز حکایــت از آن دارد کــه عطــار در ایــن قصه از شرح تعرف استفاده کرده است ؛ امـا روایـت عطـار از ایـن حکایـت بـا شـرح تعـرف تفـاوت هـایی نیـز دارد کـه بـه روشـنی گـواهی مـی دهـد عطـار تنهـا بـه جمـع حکایـات و سـخنان مـشایخ از متـون پـیش از خـود بـسنده نکـرده و بنـا بـه ضـرورت قلـم توانمنـد خویش را نیز در میدان روایت هـا بـه جـولان درآورده اسـت .