چکیده:
این اثر زاگزبسکی یک طرح معرفت شناسی دینی است که باید آن را بدیل طرح «تضمین به جـای توجیه » پلانتینگا یا طرح «توجیه زایـد» آلسـتون در دفاع از باور دینی در نظر گرفت . زاگزبسکی در امتداد معرفت شناسی برون گـرای فضـیلت محـور خود، در این کتاب برای اثبات باورهای اخلاقی و دینی طرحی نو درمیاندازد. البته طرح جدید او بر دوش طرح پیشین او استوار است . طـرح پیشـین وی بـا عنـوان معرفـت شناسـی فضـیلت محـور و همــین طــور «اخــلاق فضــیلت انگیــزش محــور الگوگرا» در ایجاد بخش اول طرح فعلی او نقـش مهمی دارند. بخـش اول طـرح فعلـی او عبـارت است از «اعتماد به معرفت و عواطف دیگران » که با تکیـه بـر طـرح هـای قبلـی خـود میتواند آن را اثبات کند. وی در طرح جدید خود دفـاعی متمـایز از اخـلاق و دیـن بـر عهده گرفته است . دفاع او از راه اثبات آتوریته معرفتی باورهای اخلاقی و دینی است . او برای این کار از راه اعتماد طبیعی به خود آغاز میکند و سپس اعتماد معرفتی و عاطفی به دیگران را به طور منطقی نتیجه میگیرد. قدم بعدی او گـذار از اعتمـاد معرفتـی بـه آتوریته معرفتی گواهی و آتوریته معرفتی اجتماع است . هدف او آن است که اثبات کنـد از نظر معرفت شناسی کاملا بجاست که انسان گواهی اخلاقی یا جماعت دینی را بـرای خود به منزله منبع آتوریته معرفتی یا عملی در نظر بگیرد و از آن تقلید کند.
خلاصه ماشینی:
سپس زاگزبسکی طرح خود را در این کتاب معرفی میکند که میخواهد به آتوریتـه معرفتی از منظر فاعل شناسا نگاه کند و بررسی کند که آیا آتوریتـه حـق دارد در حـوزة معرفت و شناخت بر انسان حکم براند؟ آیا من موجه و عقلانی خواهم بود اگر بـاوری را بر پایۀ آتوریته شخص دیگری پیدا کنم ؟ او به طور مختصر در مقدمه ذکر میکند کـه طرح او آن است که از راه اثبات خوداعتمادی معرفتی، به اثبات آتوریته معرفتی دیگـران برسد و از قبل این اطمینان را ایجاد میکند که در این مسیر استقلال فکری انسان را، که دغدغۀ فیلسوفان مدرن است ، حفظ خواهد کرد.
چرا از دیدگاه او خودگرایی معرفتی نامعقول است ؟ او به این توجه میدهد که بایـد این را در نظر گرفت که آیا من دفاع معقولی دارم برای اینکه قـوای معرفتـی دیگـران را متفاوت با قوای خودم بدانم یا خیر؟ باید دید که آیا عقلانی است که مـن خـودم را بـه طور کلی قابل اعتمادتر از دیگران بدانم ؟ زاگزبسکی برای پاسخ به این پرسش ها این گونه استدلال میکنـد کـه یـک شـخص خویشتن نگر در وضعیت وظیفه شناسانه به باورهای خود - در صورتی که آنها را در پی استفاده از قوای خود برای تحقق میل دست یـابی بـه حقیقـت بـه دسـت آورده باشـد- اعتماد میکند.
توجیه آتوریته گواهی، فرضیه اول : آتوریته گواهی یک شخص برای من از این راه توجیه میشود که من بـه طـور وظیفه شناسانه ای داوری کنم که من اگر به آنچه آتوریته به من مـیگویـد بـاور داشته باشم در مقایسه با حالتی که خودم بکوشم آنچه را باید باور داشته باشـم کشف کنم ، احتمال اینکه میل خود را به دسترسی به حقیقت محقق سـازم و از باورهای خطا اجتناب کنم بیشتر است .