خلاصه ماشینی:
"به بیان دقیق، دیلتای نخستین کسی است که در علوم انسانی معرفتشناسی مستقلی بهوجود آورد؛ هر چند میتوان صحت روش او را در طرح مسئله مورد چون و چرا قرار داد.
دیلتای برای تاریخ و روانشناسی اهمیت بسزایی قائل بود: «بهنظر او، موضوع علوم انسانی وقوف به واقعیت تاریخی به اعتبار فرد و تشخص آن و تعیین قواعد و عنایات رشد فرد معین و نیز دانستن این است که در تکون فرد معین، چه ملازماتی نقش فعال دارند.
پل ریکور تمایز میان علوم انسانی و علوم فیزیکی ـ طبیعی را مهمترین گام دیلتای بهسوی طرح «اندیشة هرمنوتیک» شناخت و تلاش او را ستایش کرد که میخواست نقدی بر آگاهی تاریخی ارائه کند که به صلابت و قدرت نقد کانت از آگاهی به طبیعت باشد.
هرمنوتیک دیلتای کاملترین بیان «هرمنوتیک کلاسیک» است که موضوع بنیادین آن متن نیست و در گام نخست معنا، مرجع و مصداق متن هم نیست بلکه تنها میخواهد به آن زندگی که در متن متبلور شده است، نزدیک شود (همان: ۵۳۲ و ۵۳۴).
این نوع تفسیر مبتنی بر نظریهای است که علاوه بر اینکه سعی میکند به شیوهای انتقادی، اجزای یک کل را دریابد، میکوشد به معنی آنها نیز پی ببرد و از این لحاظ به فطنت مفسر بستگی دارد و در حقیقت، بر الفت و احساس انسی مبتنی است که بر اثر حشر و نشر طولانی و مطالعة مداوم محقق افزایش مییابد» (بانکی و کارل رته، ۱۳۷۱: ۲۷).
رشــــد آمـوزش عـــلوم اجتماعی دورة ١٦ شمـارة٤ تابـستان ٣ ٩ ٣ ١ هرمنوتیک به نظر دیلتای در حکم «روش کشف معنا و دلالت معنایی است» از اینرو هر تأویل بیش از هر چیز وابسته به تأویل کننده است."