چکیده:
یکی از کارآمدترین ابزار برای توضیح مفاهیم عرفانی، «تصویر» است . تجربیات وصف ناپـذیر روحانی و امور ناشناختهعارفانه ، به وسیله تصاویر ادبی قابلیـت تجسّـم و انتقـال مـییابنـد. نقش طبیعت و عناصرش در انواع تصویرپردازی بـه خصـوص تصویرسـازی عرفـانی، همـواره قابل توجّه بوده است . پدیده های متعدّد و متنـوّع طبیعـی، کـارکردی بـ نظیـر در ملمـوس ساختن امور ماورایی دارند؛ کاربرد طبیعت در تصویر، یکی از بارزترین شگردهای عرفـانی- - ادبی مولانا به شمار میرود. هدف این پژوهش ، تحلیل انـواع تصـاویر مـرتبط بـا طبیعـت در غزل مولوی است ؛ در جریان تحقّق این مقصود، مخاطب از مهم ترین نمودهای اجزاء طبیعت و دلایل توجّه مولوی به هر پدیده آگاه میگردد و با برجسته ترین شـیوه هـای تصـویرپردازی شاعر با اسـتفاده از ایـن عناصـر آشـنا مـ شـود. در میـان ایـن دسـته از تصـویرها، تشـب ه پربسامدترین و برجسته ترین صورت خیال است و نماد و استعاره ، به ویژه اسـتعاره مصـرّحه به ترتیب ، پس از آن قرار میگیرند. از میان عناصری نیز که مستقیما یاگـاهی بـا واسـطه از طبیعت گرفته شده اند، نمود آسمان و اجرامش بارزتر است . آب و پدیده های وابسـته بـه آن ، گل ها، گیاهان ، درختان و میوه ها و نیز حیوانات و پرندگان ، عناصر پرکاربرد دیگرند.
خلاصه ماشینی:
اگر مولوی برای بیان تجربه های روحی و اندیشه های عرفـانی اش تنهـا از نمـاد، اسـتعاره ی کنایه که دیریاب ترند استفاده میکرد، ممکن بود بسیاری از این مفاهیم در ورای پـرده ای از ابهام باقی بمانند؛ اما مخاطب برای مولانا بسیار مهم بوده است ؛ هم چنـان کـه درفیـه مافیـه میگوید: «این یاران که به نزد من میآیند، از بیم آن که ملول نشوند شعری میگویم تـا بـه آن مشغول شوند وگرنه من از کجا شعر از کجا؟ والله که من از شعر بیزارم و پیش من ، ازیـن بدتر چیزی نیست .
از مرغ جهت تبیین چگونگی اسارت جان در قفس تن و تعلقات بشری و از کبوتر و باز نیز اغلب برای بیان اندیشۀ وابستگی جان به عالم ارواح و بازگشت به سوی اصل استفاده می کند: گاه براند به نیم همچو کبوترز وطن گاه به صد لابه مرا خواند تا محضر خود (543/2) مولوی خود را از نظر وابستگی به آشیانۀ ازلی که همان زادبوم روح است ، چون کبوتر دیده است و قهر و لطف حق تعالی را به این شکل به تصویر کشیده است .
به طور کلی و در درجات بعد، عناصر متنوعی از طبیعت در روند تشبیه پردازی مولانا سهیم اند که به ذکر نمونه هایی از آن هامیپردازیم : همچو موج از خود برآوردیم سر باز هم در خود تماشا میرویم (1674/4) در این بیت ، مولانا اندیشۀ بازگشت جزء به کل و رجوع فرع به اصل را تصویر کرده است .
مولانا نیز به عنوان بارزترین چهرة شعر کلاسیک عرفانی، در شمار عارفان شاعری است که از تصویر جهت ملموس کردن نگرش های عارفانه و تجربه های روحانی و شخصی خود به صورت گسترده ای بهره میبرد.