چکیده:
عدم تناسب ابعاد مختلف پایگاه اجتماعی با یکدیگر یا به عبارت دقیق تر ناسازگاری پایگاهی، می تواند پیامدهای مختلفی را در سطوح فردی و ساختاری به همراه داشته باشد. یکی از پیامدهای ناسازگاری پایگاهی در سطح فردی، تاثیری است که بر نگرش ها و رفتارهای سیاسی افراد برجای می گذارد. با این که نتایج مطالعات گوناگون در این موضوع، همگرایی چندانی ندارند، اغلب این مطالعات بر شکل گیری نوعی نارضایتی در فرد ناسازگار تاکید کرده اند. فرضیه اصلی این مطالعه آن است که ناسازگاری پایگاهی به معنی عدم تناسب رتبه های فرد از حیث درآمد، تحصیلات و منزلت شغلی، از طریق ایجاد احساس بی عدالتی در افراد، موجب شکل گیری و تقویت نگرش های سیاسی خاصی در ارتباط با حفظ یا تغییر وضع موجود، باور به اصلاح یا تغییرات بنیادین و اقتدارگرایی در آن ها می شود. در عین حال تاثیر ناسازگاری پایگاهی بر نگرش های سیاسی به واسطه تاثیر متغیرهایی چون میزان دین داری، تقدیرگرایی، سن، احساس بی قدرتی، سیاسی بودن و وابستگی به قدرت حاکم، تعدیل می شود. این بررسی بر روی نمونه ای به حجم 604 نفر از شهروندان 23 سال به بالا در شهر همدان در سال 1389 اجرا شده است. یافته ها نشان می دهند که ناسازگاری پایگاهی در جمعیت نمونه شیوع چندانی ندارد. تحلیل داده ها همچنین حکایت از آن دارد که میزان ناسازگاری پایگاهی به طور کلی اثر معناداری بر نگرش های سیاسی یادشده ندارد، اما با تفکیک و وارد کردن انواع ناسازگاری پایگاهی در تحلیل، پیامدهای سیاسی آن تایید می شود.
خلاصه ماشینی:
فرضيه اصلي اين مطالعه آن است که ناسازگاري پايگاهي به معني عدم تناسب رتبه هاي فرد از حيث درآمد، تحصيلات و منزلت شغلي، از طريق ايجاد احساس بيعدالتي در افراد، موجب شکل گيري و تقويت نگرش هاي سياسي خاصي در ارتباط با حفظ يا تغيير وضع موجود، باور به اصلاح يا تغييرات بنيادين و اقتدارگرايي در آن ها ميشود.
پرسش نامه پنج دسته متغير را ميسنجد: دسته اول شامل متغيرهاي زمينه اي و پيشيني؛ دسته دوم شامل ابعاد پايگاهي (درآمد خانواده ، تحصيلات و منزلت شغلي ١ فرد يا سرپرست خانواده )؛ دسته سوم شامل متغير ميانجي (احساس بيعدالتي)؛ دسته چهارم شامل متغيرهاي وابسته (مخالفت با وضع موجود، اقتدارگرايي و گرايش به تغييرات بنيادين )؛ دسته پنجم شامل متغيرهاي تعديل کننده (سن ، دين داري، تقديرگرايي، احساس بيقدرتي، سياسي بودن و وابستگي به قدرت حاکم ).
سه متغير وابسته در نقش نگرش هاي سياسي در اين تحقيق مورد استفاده قرار گرفته اند: مخالفت با وضع موجود، اقتدارگرايي و گرايش به تغييرات بنيادين .
نگاه دقيق تر به جدول شماره ٩ نشان ميدهد که بيشترين تاثير در ميزان احساس بيعدالتي و نيز گرايش هاي سياسي (اقتدارگرايي و تا حدي مخالفت با وضع موجود) مربوط به نحوه ي رابطه درآمد (X١) و تحصيلات (X٢) ميباشد.
مقايسه برنده ها و بازنده ها از لحاظ متغيرهاي وابسته )رجوع شود به تصویر صفحه) بازنده ها شکل شماره ٢ نشان ميدهد که در مورد بازنده ها، ناسازگاري پايگاهي نسبت به پايگاه اجتماعي تبيين کنندٔە مناسب تري براي مخالفت با وضع موجود است .