چکیده:
با وجود آن که ریشه های روان شناسی در آراء متالهان و فیلسوفان دین بوده است، اما این رشته ی نوظهور علمی، همچون سایر رشته های علوم انسانی، در قرن گذشته از دین فاصله گرفته و در جزیره ی کوچک خود مشغول کنکاش و شناخت پیچیده ترین مصنوعات هستی که همانا روان آدمی است، گردیده است. در این مقاله، نویسندگان ضمن اشاره به این جدایی، به ذکر تاریخچه ای از مطالعات نظری انجام شده در زمینه ی کارکردهای روانی، تربیتی و اجتماعی دین پرداخته، سپس برخی از این کارکردها را، که توسط شواهد تجربی و آزمایشی مورد تایید قرار گرفته اند، بررسی و تحلیل نموده اند. همچنین نویسندگان برای نخستین بار، به مفهوم بندی جدیدی درباره ی نظر اسلام در زمینه ی تاب آوری روانی پرداخته اند و همچنین مفهوم جدیدی را به نظریه ی منبع کنترل راتر با عنوان منبع کنترل الهی افزوده اند که نیازمند پژوهش های نظری و تجربی بیشتری است. در پایان، ضمن اشاره به نیاز مبرم جامعه ی اسلامی به روان شناسی خاص خود، پیشنهادهایی در این زمینه ارائه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"با مروری بر پژوهشهای موجود در زمینهی کارکردهای روانشناختی دین در عرصهی فردی و اجتماعی، متوجه میشویم که هر یک از زاویهای به این مقوله نگریستهاند و به گوشهای از این کارکردها اشاره کردهاند؛ کارکردهایی همچون تسکین آلام، کاهش نومیدی، افزایش تحملپذیری، غلبه بر ترس از مرگ، فراهم آوردن کانونی برای اتکا و سرسپردگی (صادقی بروجنی، 1389)، تأثیر بر سبک زندگی، تأثیر بر ادراک، یعنی درک معنی زندگی و احساس کنترل داشتن در موقعیت فشارزا (پارگامنت، 1997 به نقل از یزدانی و غضنفری، 1385)، بهجت و انبساط (شامل خوشبینی، روشندلی، امیدواری، آرامش خاطر، لذت معنوی)، بهبود روابط اجتماعی و کاهش ناراحتیها (مطهری، 1369)، افزایش رضایت از زندگی، ایجاد شخصیت سالم و نگرش مثبت و تقلیل مشکلات عاطفی روانی و جلوگیری از بیماریها و امراض روانی، انسجام و کنترل اجتماعی، کاهش رفتارهای نابهنجار و انحرافی، ایجاد یک نظام فکری مشترک و اصلاح جامعه و تغییر افکار ناسالم (میرزا محمدی و همکاران، 1390).
2 ) افزایش سرسختی روانی در مؤمنان یکی از خصیصههای شخصیتی که تأثیر بسزایی در سلامت جسمی و روانی و دستیابی افراد به اهداف تعیین شده در زندگیشان دارد، سرسختی روانی18 است که اولین بار توسط کوباسا19 (1979) معرفی شد و شامل سه مؤلفه زیر است: 1 ) کنترل ( احساس این که همهی رویدادها، پیامد اعمال خود شخص هستند)؛ 2 ) تعهد (اقدامات فعالانه جهت معنا بخشیدن به زندگی خویش)؛ 3 ) مبارزهطلبی (یعنی، به جای آن که فرد، تغییرات زندگی را تجاربی پر تنش ادراک کند آنها را هیجانآور و محرک بداند)."