چکیده:
قضیه، یکی از مهمترین موضوعات منطق است. در طول تاریخ منطق، دربارة اجزای قضیه
دیدگاههای متفاوتی ابراز شده است. اما منطق سنتی و منطق جدید، که با کارهای فرگه
آغاز شده است، در این زمینه تفاوت مبنایی مهمی دارند. در منطق سنتی قضیة حملی به
موضوع و محمول تجزیه میشود، اما در منطق فرگه قضیه به تابع و متغیر تجزیه میگردد
و تحلیل قضیه به موضوع و محمول، به نقد کشیده میشود. مقالة حاضر، پس از گزارش هر
یک از این دیدگاهها، دیدگاه فرگه را نقد کرده و کوشیده است تا لوازم ناپذیرفتنی
آن را نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"ظاهرا فرگه به این دلیل چنین سخن گفته است که پنداشته حکم به درست بودن یا واقعی بودن، دربارة یک قضیه چیزی به مفاد قضیه نمیافزاید، چون هر قضیهای بیان واقع به نحو درست است، یا این که موضوع و محمول باید امر مفردی باشند و نمیتوان گزاره را که مرکب از چند مفرد است موضوع قرار داد.
البته فرگه چنین قضیهای را حملی نمیداند، اما روشن است که مفاد این قضیه، اتحاد «رئیس جمهور ایران» و «زید» در وجود خارجی واحد است، و مفاد حمل چیزی جز اتحاد و اینهمانی نیست، یا آنجا که فرگه مثال زده است «ستارة بامدادی زهره است» نیز همینطور است؛ یعنی زهره که شیء و مفاد اسم خاص است، محمول این قضیه است،نه جزء محمول آن.
در قضیة شرطیه، به اتصال یا انفصال بین دو نسبت حکم میشود و اصلا دربارة رابطة بین دو نسبت حکم میشود (حکم به تعاند یا تلازم)، اما در قضیة مشروطه سخن بر سر رابطة دو نسبت نیست، بلکه دو محمول (انسان و حیوان) بر موضوع واحدی (هر چیزی) حمل میشوند؛ بهگونهای که محمول دوم (حیوان) بر موضوع مقید به محمول اول (هر چیزی که انسان است) حمل میشود؛ رابعا، اگر بپذیریم قضیهای که پس از تبدیل به دست میآید، بهواقع یک قضیة شرطیه است، مقدم این قضیه شرطیه، حملیة کلیه است؛ یعنی «چیز» که یک مفهوم واژه و اسم عام است و معنای آن مفهوم کلی است، در قضیة «هر چیزی اگر انسان باشد» (یعنی در مقدم) موضوع واقع شده است و فرگه هرگز نمیتواند از موضوع واقع شدن معنای کلی اجتناب کند، جز آن که خودش را گرفتار تسلسل سازد."