چکیده:
سیر تکاملی و نتایج مترتب بر معرفت نفس در فلسفه اسلامی از جمله مباحث مهم بشمار میرود. یکی از مهمترین این نتایج بحکم حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نیل به شناخت آفریدگار است. تبیین و تفسیر این حدیث در مکاتب آغازین فلسفه اسلامی کمتر مورد توجه بوده و شکوفایی شرح و تفسیر آن بیشتر به دورههای تلفیقی و تالیفی در مکتب شیراز و اصفهان تا دورههای تفوق حکمت متعالیه در میان متاخران و معاصران برمیگردد. این تحقیق درصدد پرداختن به سابقه این تبیینها و تحلیلها در دو مکتب آغازین فلسفه اسلامی یعنی حکمت مشاء و حکمت اشراق و حتی قبل از آن است. تفسیر احادیث معرفت نفس در فلسفه اسلامی با نفسشناسی و خودشناسی پیوند دارد و بدینلحاظ برای آن دیرینهیی بسان خود فلسفه در یونان در نظر گرفته شده در کتابهای فلسفه اسلامی اقوال و عباراتی در این زمینه به قدما و حکمای یونان نسبت داده شده است و سرآغاز تاریخنگاری در این زمینه بوده است.
خلاصه ماشینی:
کلید واژهها: معرفت نفس، معرفت رب، «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، حکمت مشاء، حکمت اشراق، اخوانالصفا * * * مقدمه احادیث مشهور به معرفت نفس که شاخص آن حدیث «من عرف نفسه (فقد) عرف ربه» است، در جریانهای مختلف فکری اسلامی اعم از حدیثی، کلامی، فلسفی، اخلاقی و عرفانی نقل شده است و به تفسیر و تبیین آن پرداخته شده است و علمای بسیاری از نحلههای مختلف بر آن شرح و تفسیر نگاشتهاند که برخی از آنها حتی بصورت رسالهها و کتابهایی مستقل بوده است.
» ( 457 ) حدیث معرفت نفس در آثار ابنسینا پیش از این بیان شد که ابنسینا در آثار خود به رابطه میان خودشناسی و خداشناسی توجه داشته است و ریشه آن را به یونان و حکمای پیش از اسلام برمیگرداند و صورت خاصی از حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» را از کتب قدما نقل میکند که سازگاری تام با مضمون این حدیث دارد.
شیخالرئیس از این حدیث برای بیان ملازمه مقدمه شرطی این استدلال بهره جسته است، به اینصورت که اگر نفس جسمانی باشد با توجه به اینکه معرفت آن مستلزم معرفت رب است و از طرفی هر انسانی به جسم خود شناخت دارد، مستلزم آن خواهد بود که هرکسی به پروردگار معرفت داشته باشد و حال آنکه اینگونه نیست و از نظر ابنسینا، نه تنها عامه مردم که حتی عالمان نیز از اسرار عالم نفس غافلند.