چکیده:
تبیین دقیق بن مایه تجربه های عرفانی همواره از اهداف پژوهشگران متون عرفانی بوده است. گاه این تجربه ها چنان با باورهای عموم متناقض است که آن را بدون کمترین تحلیل صحیح طرد می کنند و گویندگانش را بر مرکب چوبین تکفیر می نشانند. تحلیل صحیح این تجربه ها میسر نخواهد بود، مگر با شناخت زبان عرفانی متون و آشنایی با شیوه های بیان تجربه های بیان ناپذیر عرفانی. آنچه در تحلیل تجربه عرفانی بسیار موثر است، تبیین سیر این تجربه است از آغاز شکل گیری در وجود عارف، تا افزوده شدن تحلیل های ذهنی و زیورهای ادبی بر قامت آن و درنهایت، بیان آشکارای آن. اگر این سیر از پایان به آغاز بررسی شود، بن مایه تجربه عرفانی عارف آشکار خواهد شد. از این حیث، بررسی تجربیات عرفانی نیازمند روشی است که، در این نوشتار، «مهندسی تجربه عرفانی» نامیده می شود. در جستار حاضر، ارتباط تجربیات عرفانی با حقیقت را تبیین کرده و شیوه دست یابی عارف به حقیقت و بیان آن را بررسی می کنیم. سپس، به تحلیل زبان عرفانی عباراتی از مقالات شمس تبریزی، با بهره گیری از رویکرد «مهندسی تجربه عرفانی»، خواهیم پرداخت
خلاصه ماشینی:
آنچه در تحلیل تجربة عرفانی بسیار مؤثر است ، تبیین سیر ایـن تجربـه اسـت از آغـاز شکل گیری در وجود عارف ، تا افزوده شدن تحلیل های ذهنی و زیورهای ادبی بر قامـت آن و درنهایت ، بیان آشکارای آن .
عارف ، بسته به احوال درونـی و نـوع معرفتـی کـه بـدان دست یافته است ، اگر قادر به بیان تجربه اش نباشد، ناگزیر یکی از ایـن دو کـار را انجـام میدهد: سکوت : سبب سکوت را حیرت گفته اند: «حیرت موجب صمت و سکوت [اسـت ]، و نیست سبب سکوت مگر این و بس »[٢١، ص ١٩٧].
پس ، چنین نتیجه گرفته میشود که عارف بـه «بـود» نگریسـته اسـت و چـون آن را تجزیه و تحلیل میکند و دست به تصویرگری میزند، این «بـود» در آیینـة تحلیـل هـا و تمثیل ها به «نمود» تبدیل میشود و مخاطب با آن به صورت «نمـودی دیگـر» -کـه آن را میتوان نمود عرفانی نامید- برخورد میکند.
این عبارات همه بیانگر یک تجربة عرفانی است ، تجربه ای عرفانی که با تجزیه وتحلیل هـای ذهنی شمس و شیوه های ادبی بیان آمیخته شده ، و محصول نهایی متنی اسـت کـه فـراروی ماست .