چکیده:
یکی از عرصه های شعری که شیخ سعدی در آن همچون بوستان، اثری ادبی ـ تعلیمی خلق کرده، قصیده است. اگرچه قصاید سعدی چونان غزلیات او گسترده نیست و با ستایش شاهان زمانه آمیخته است، می توان روح تعالیم و آموزه های اخلاقی را در آن دید و با تامل در بیت ها، حتی به مفاهیمی عرفانی دست یافت که اتفاقا مورد ستایش و تاکید خود شاعر هم است. سعدی در ضمن مدح، گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم، به مضامین و لوازم عرفان اشاره می کند و در بیشتر قصایدش، یک یا چند مفهوم عرفانی را بیان می دارد. او همانند شاعران عارف مسلک، اصالت حقیقی را از آن معنی، و عزت را «در طریق حق بودن» می خواند. نیز، به مضامین و مفاهیمی توجه کرده است که در اثر عرفانی مصیبت نامه جزء عوامل محوری طریقت محسوب میشوند، مانند: جهد و عنایت، اصالت معنا دربرابر صورت، لزوم دردمندی کل کائنات در طلب معشوق الهی، پایداری بر سختی های راه عشق در مقام صبر، بی قراری در فراق معشوق در مقام بی صبری، تقابل عقل و دل، و نیز توجه به بار معنایی واژه «جان» به عنوان کلمهای کلیدی در آثار عرفانی. در این مقاله، سعی شده است که جنبه های عرفانی قصاید سعدی در نگاهی تطبیقی با مصیبت نامه، به عنوان اثری سترگ در ادبیات عرفانی، تبیین و بررسی شود
خلاصه ماشینی:
نیز، به مضامین و مفاهیمی توجه کرده است کـه در اثر عرفانی مصیبت نامه جزء عوامل محوری طریقت محسوب میشـوند، ماننـد: جهـد و عنایت ، اصالت معنا دربرابر صورت ، لزوم دردمندی کل کائنات در طلب معشـوق الهـی، پایداری بر سختیهای راه عشق در مقام صـبر، بـیقـراری در فـراق معشـوق در مقـام بیصبری، تقابل عقل و دل ، و نیز توجه به بار معنـایی واژٔە «جـان » بـه عنـوان کلمـه ای کلیدی در آثار عرفانی.
او فهـم عقلـی را در شـناخت خداونـد نـاتوان مـیدانـد و در مقابـل ، تمـامی صـفات یادشـده را مخصوص سالکان طریقت میخواند؛ همان عاشقانی که با رهایی از بند عقل و نفسـانیات برخاسته از آن ، روحشان را در عالم ملکوت پرواز داده ، و معشـوق الهـی را در آینـۀ دل و با چشم جان دیده اند: خود دست و پای فهم و بلاغت کجـا رسـد تــا در بحــار وصــف جلالــت کنــد شــنا؟ [٥، ص ٨٨٢] در بیت زیر، سعدی به نفی جسمانیت آدمی در رام ساختن نفس (ریاضت ) میپـردازد که یکی از مقامات طریقت است ، و به طور غیرمستقیم به اصـالت دل و جـان در طریقـت اشاره میکند: پنجـۀ دیـو بـه بـازوی ریاضـت بشـکن کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست [٥، ص ٨٩٠] در اینجا، تقابل نگاه عاقلانه و عارفانۀ سعدی را مـیتـوان دریافـت .