چکیده:
می توان با دو رویکرد به مفهوم فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی نگریست: «فلسفه» در حالت مضاف به تعلیم و تربیت اسلامی و فلسفه تعلیم و تربیت در حالت اتصاف به وصف «اسلامی». مدافعان رویکرد نخست با توجه به سه ملاک الف. تلقی محتوایی ب. تلقی روشی ـ ساختاری ج. تلقی ترکیبی به سه گروه قابل تقسیم هستند. رویکرد برگزیده نگارنده، رویکرد نخست با نگاه ترکیبی است. در این رویکرد، دو روش پژوهشی «استطباقی» و «استنتاجی» به کارگرفته می شود. با توجه به ویژگیهای متمایزکننده حکمت متعالیه از دیگر نظامهای فلسفه اسلامی، نگارنده در پروژه پژوهشی خود، نظریه پردازی در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی بر مبنای حکمت متعالیه (یا حکمت متعالیه تعلیم و تربیت) را در اولویت قرار داده است. در مقاله پیش رو، موضوع «امکان وقوعی» این نظریه از دو دیدگاه به بحث گذاشته است: 1ـ تحقق شالوده فلسفی ساختمان این دانش در دوره های زمانی گذشته 2ـ تحقق نسبی لوازم روش شناختی این دانش در جهان غرب.
خلاصه ماشینی:
"٤ ـ جمعبندی و نتیجه گیری در این مقاله ، ابتدا به این موضوع اشاره شد که با توجه به ابتکار صـدر المتـألهین در مجلـدات چهار گانه یا نه گانۀ کتاب اسفار، مبنی بر قرار دادن محتوا یا مظروف چهـار دانـش فلسـفی وجـود شناسی، خداشناسی، جهان شناسی، و نفس شناسی در قالب یا ظرف چهار سـفر عرفـانی ، نگارنـده نیز در طرح تحقیقاتی خود مبنی بر تولید نظریۀ « فلسفۀ تعلیم و تربیـت اسـلامی بـر مبنـای حکمـت متعالیه » از همین ساختار یا قالب پیروی می کند؛ آن گاه اشکالی به ملاصدرا وارد شد با ایـن تقریـر که به رغم این تلاش شایسته و ابتکاری وی برای سفر سـوم یـا جهـان شناسـی ، مجلـد یـا مجلـدات مستقلی در نظر گرفته نشده و جایی به آن اختصاص نیافته است ؛ سپس ، امکان وقوعی فلسـفۀ تعلـیم و تربیت اسلامی بر مبنای حکمت متعالیه به بحث گذاشته شد."