چکیده:
رابطه لفظ و معنا از موضوعات مهم و قابل توجهی است که قرنهاست ذهن شاعران و منتقدان ایرانی و غیرایرانی را به خود جلب کرده است. در این بین برخی جانب لفظ و برخی جانب معنا را گرفتهاند و البته گروهی نیز به هر دو به یک اندازه توجه کردهاند.این مقاله کوشیده است رابطه لفظ و معنا را در شعر فارسی بیشتر با تکیه بر نظریات منتقدان و شاعران فارسیزبان تبیین نماید و البته در این راه از دیدگاههای اندیشمندان غربی نیز استفاده کرده است. ماحصل این جستجو آن است که هرچند در بین شاعران و منتقدان فارسیزبان اختلاف نظر درباره اهمیت لفظ یا معنا وجود دارد اما بیگمان این دو عنصر سازنده شعر، تفکیکناپذیرند. همچنانکه ارائه معنا بدون لفظ امکانپذیر نیست لفظ بدون معنا هم ارزش چندانی ندارد.
خلاصه ماشینی:
"ماحصل این جستجو آن است که هرچند در بین شاعران و منتقدان فارسیزبان اختلاف نظر درباره اهمیت لفظ یا معنا وجود دارد اما بیگمان این دو عنصر سازنده شعر، تفکیکناپذیرند.
تاریخ وصول: 5/12/1389 تاریخ پذیرش: 1/3/1390 مقدمه لفظ و معنا یا به تعبیر دیگر صورت و محتوا عناصر تشکیلدهنده شعر هستند که هر شاعری به فراخور حال خود بهگونهای آنها را در شعرش جلوهگر ساخته است.
در ادبیات فارسی پس از نظامی گنجهای شاعران زیادی به تقلید آثار او پرداختند بهطوری که حتی برخی کوشیدهاند تا تکتک ابیات او را بازآفرینی کنند اما آنچه اثر آنان را از اثر نظامی متمایز میکند نحوه بیان است که در بررسی زبان ادبی هر شاعر و نویسندهای باید مورد دقت و توجه قرار گیرد.
عطار نیز لفظ را محملی مناسب برای بیان معنا میداند: «گر نبودی در جهان امکان گفت کی توانستی گل معنا شکفت»(عطار، 1381: 217) اما او همچنان معتقد است اعتبار و زیبایی لفظ به واسطه معناست و نور معناست که خاطر او را درخشان کرده است: «خاطر عطار از نور معانی در سخن آفتاب تیر بر چرخ منقش میکشد»(همان: 295) و الماس سخن او درچکان است زیرا در بحر معانی غوطهور است: «زهی عطار کز بحر معانی به الماس سخن در میچکانی»(همان: 603) ابیات زیر نیز هر یک مؤید آن است که شاعر محتوا را بر لفظ و چگونگی آن مؤثر میداند: «هر گهر کان از زبان افشاندهام در رهت از قعر جان افشاندهامزان شدم از بحر جان گوهرفشان کز تو بحر جان من دارد نشان»(عطار، 1372: 22) «صورت جان است شعرت لاجرم عقل را نظم تو میآید شگفت»(عطار، 1381: 218) «عطار تا بیان مقامات عشق کرد از لفظ او دو کون به گوهر گرفتهایم»(همان: 484) «چون دل عطار شد دریای عشق بس جواهر کز زبان افشاندهایم»(همان: 486) آن چنانکه گفته شد نزد اکثر شعرا و صوفیه اصالت و بها متعلق به فحوا و معنای کلام است."