چکیده:
هر آموزۀ دینی در بستری که در آن به وجود میآید، مراحلی را پشت سرگذاشته، گاهی از شکل مفهومی بسیط، به سمت تعالیم پیچیدۀ فلسفی سیر میکند. در سنت هندویی نیز آموزة «اوتاره» از کهنترین منابع آن یعنی وداها سیر خود را شروع کرده و در نهایت، در پورانههای بزرگ، به شکل نهایی و تکاملیافتۀ خود رسیده و بهعنوان نظریهای در باب نحوه ظهور خداوند، در خدمت نظام خداشناسی هندویی و جهتدهی به چندگانهپرستی موجود در این آیین قرار گرفته است. در این نوشتار، با عنایت به مفهوم ابتدایی این آموزه و نیز بررسی خاستگاه آن، صورت تکاملیافته آن در ویشنوپورانه و بهاگوتهپورانه بررسی شده است. مرور فقرات این پورانهها نشان میدهد که این آموزه در این متون، علاوه بر اینکه بر تجسدهای چندگانۀ ویشنو اطلاق شده، در شکل تکاملیافته خود، به ظهور برهمن در چهرة خدایان متکثر اصلی و فرعی و نیز فیضان انرژی الهی بر تمامی موجودات عالم نیز تفسیر شده است.
Any religious teaching passes different stages before it develops. It sometimes begins as a simple concept and then develop into complex philosophical teachings. The same is true of Hindu tradition; for example the teaching of "avatar" first came from its most ancient sources، i.e. Vedas and then developed to reach its final form as great Puranas and became a theory about how God manifests Himself which serves the system of Hindu theology and directs the existing polytheism in this religion. Considering the initial concept of this teaching and reviewing its origin، the present paper studies its final form in Vishnu Purana and Bhagavata Purana. A review of some of the instances of these Puranas shows that the teaching in these texts not only refers to several incarnations of Vishnu but is also interpreted، in its final form، as a manifestation of the emergence of Brahman in the countenance of the multiple main and secondary gods and emanation of divine energy to all the creatures in the universe.
خلاصه ماشینی:
"مرور فقرات این پورانهها نشان میدهد که این آموزه در این متون، علاوه بر اینکه بر تجسدهای چندگانۀ ویشنو اطلاق شده، در شکل تکاملیافته خود، به ظهور برهمن در چهرة خدایان متکثر اصلی و فرعی و نیز فیضان انرژی الهی بر تمامی موجودات عالم نیز تفسیر شده است.
بیشک، پورانهها در چنین تحول عظیمی در تاریخ خداباوری هندوئیسم، نقش بسزایی به عهده داشتند؛ نظامی که گرچه به جهت ناکامی در تصحیح فهم پیروان خود از حقیقت دوهها و دوتهها، و گرامهدوتهها بهعنوان مظاهر طولی خدای بینام نشان و غیرقابل درک(برهمن)، پرستش انواع پیکرههای انسانی، حیوانی و مظاهر طبیعی را در بین هندوها رقم زدند، اما خدمت بزرگی به مجموعهای از خدایان کردند که در ارتباط نامعلومی با یکدیگر به سر میبردند و قادر نبودند دلدادگی بسیاری از مریدان خود را به سمت مجرای واحدی هدایت کنند.
با مرور فقرات پورانهبزرگ، و بهویژه ویشنوپورانه و بهاگوتهپورانه، که به تبیین ماهیت برهمن و ارتباط او با خدایان و جهان پرداختهاند، میتوان گفت: فرزانگان هندویی و مؤلفان این پورانهها با استفاده از مبانی جهانشناختی دو مکتب فلسفی سنکهیه و ودانته و نیز با بهرهگرفتن از زبان تمثیلی اسطوره، توانستند مفهوم اوتاره را بسط و توسعه داده و از این طریق، برای مجموعۀ خدایان، چینشی منطقی دست و پا کرده و بین عالم خدایان و عالم خلق پلی احداث کنند تا ضمن پذیرش کثرات، به نظریه همهخدایی اوپانیشدی نیز خللی وارد نگردد."