چکیده:
تا ٤٠ ســال پیش ایران رســما مدعی حاکمیت بر مجمع الجزایر بحرین در خلیج فارس بود. این مجمع الجزایر نه با توسل به شورش و اعتصاب ، جنگ ، قرارداد و معاهده بلکه با توطئه و دسیســه انگلستان و چراغ سبز دولت وقت ایران مبنی بر همه پرسی )که در عمل انجام نشد( در بحرین در سال ١٣٤٩ از پیکره ایران جدا شد. نویسندة این مقاله کوشیده است با بیان حقوق ایران بر بحرین ، چگونگی حضور و دخالت انگلســتان در بحریــن و به تبع آن ادعاهای ارضی این دولــت مبنی بر تحت الحمایه بودن بحرین ، دعاوی دولت ایران برای عدم پذیرش این ادعاها، و ســیر حوادثی که در دوران حکومت پهلوی منجر به جدایی بحرین از ایران شد، به بررسی و ارزیابی اینکه کدام یک از این کشورها، ایران یا انگلیس از جدایی بحرین نفع و سود می بردند، بپردازد.١
خلاصه ماشینی:
در دوره قاجاريه ، انگلستان با اهداف استعماري در منطقه خليج فارس و به بهانۀ برقراري امنيت و با استفاده از ضعف حکومت مرکزي ايران از سال ١٨٢٠م به بعد، قراردادهايي با شيوخ آن منعقد مي کرد و بعدها نيز مدعي شد، با اين عهود بحرين از حاکميت ايران خارج و تحت الحمايه انگليس شده است .
در دورة پهلوي دوم با اعل م خروج نيروهاي انگليس از خليج فارس ، سياست دولت ايران ، با آنکه بحرين را در تقسيمات کشوري استان چهاردهم خوانده بود، تغيير کرد و حاضر شد از حاکميت خود نسبت به بحرين صرف نظر کرده و به آن استقل ل دهد.
٢٢ جدايي بحرين از ايران در ١٤ دي ١٣٤٧ ش / ٤ ژانويه ١٩٦٩ محمدرضا پهلوي در يک کنفرانس مطبوعاتي در دهلي نو با اشاره به خروج نيروهاي انگليسي و آينده خليج فارس و مسئله بحرين در پاسخ به اين سئوال خبرنگار که گرفتن و حفظ کردن سرزميني که مردم آن با شما مخالفند چه فايده خواهد داشت ، به طور غيرمترقبه خط بطل ن بر حقوق تاريخي و حتي ادعاهاي ١١ سال پيش خود کشيد و گفت : «در سياســت ، فلسفه ما اينست که با اشغال سرزمين هاي ديگران از طريق زور مخالف باشيم ...