چکیده:
هدف مطالعه حاضر، بررسی راهکارهای ارتقای امکانپذیری و قابلیتپذیری سیاسی، اداری، اجتماعی و فنی خطمشیهای عمومی دولت در حوزه آموزش عالی کشور با استفاده از رویکرد خطمشیگذاری مبتنی بر شواهد است. از لحاظ روششناسی تحقیق حاضر جزء تحقیقات پیمایشی (غیر آزمایشی) بوده و اطلاعات تحقیق با استفاده از پرسشنامه گردآوری شده است. نتایج حاصل از تحلیل دادههای گردآوری شده از 140 خطمشیگذار و کارشناس حوزه آموزش عالی کشور نشان میدهد که استفاده از شواهد آماری در تدوین، اجرا و ارزیابی خطمشیهای دولت در حوزه آموزش عالی، سبب بهبود قابلیتپذیری و امکانپذیری سیاسی، اجتماعی، اداری و فنی این خطمشیها میشود و به روز نبودن آمارها و اطلاعات، دسترسی سخت به آمارها و اطلاعات، عدم انتشار به موقع آمارها، قابل فهم نبودن آمارهای تولید شده، عدم امکان مقایسه آمارهای موجود با آمارهای قبلی و ... از مهمترین مسائل و مشکلات به کارگیری رویکرد خطمشیگذاری مبتنی بر شواهد آماری است.
خلاصه ماشینی:
"نتایج حاصل از تحلیل دادههای گردآوری شده از 140 خطمشیگذار و کارشناس حوزۀ آموزش عالی کشور نشان میدهد که استفاده از شواهد آماری در تدوین، اجرا و ارزیابی خطمشیهای دولت در حوزۀ آموزش عالی، سبب بهبود قابلیتپذیری و امکانپذیری سیاسی، اجتماعی، اداری و فنی این خطمشیها میشود و به روز نبودن آمارها و اطلاعات، دسترسی سخت به آمارها و اطلاعات، عدم انتشار به موقع آمارها، قابل فهم نبودن آمارهای تولید شده، عدم امکان مقایسۀ آمارهای موجود با آمارهای قبلی و ...
نتایج این پژوهش نشان میدهد که خطمشیگذاران بخش آموزش عالی کشور، موارد ذیل را مهمترین مسائل و مشکلات موجود بر سر راه خطمشیگذاری مبتنی بر شواهد آمار در کشور میدانند: به روز نبودن آمارها و اطلاعات؛ دسترسی سخت به آمارها و اطلاعات؛ عدم انتشار به موقع آمارها؛ قابل فهم نبودن آمارهای تولید شده؛ عدم امکان مقایسۀ آمارهای موجود با آمارهای قبلی؛ عدم امکان مقایسۀ آمارهای موجود با آمارهای بینالمللی؛ صحت و دقت کم آمارها و اطلاعات؛ نداشتن مهارت کافی برای تفسیر و استفاده از آمارها در بین کاربران؛ فرمت نامناسب آمارهای منتشر شده؛ نبود مشوقها برای استفاده از آمار در تصمیمگیریها؛ در دسترس نبودن آمارها به صورت تفصیلی و تفکیک شده."