چکیده:
با توجه به تحول علم اصول و فراز و نشیبهای فراوانی که در درازنای تاریخی خود داشته، عقل به عنوان اصلیترین مسالهی اصولی، دچار چالشهای فراوان شده است. از دیر زمانی این مساله مارا در اندیشه داشته است که در فرآیند راهیافتن به گزارههای فقهی، عقل را چه جایگاهی است؟ این خود مسالهای است کهن که از نخستین سدههای پیدایش دانش کلام و اصول و فقه عرصهای برای رویارویی اندیشهها بوده و خود زمینهی پیدایی مکتبها و مذهبها را نیز فراهم ساخته است. برخاستن مکتبهایی چون اهل رای و اهل حدیث بدین سرچشمه باز میگردد و این دو مکتب بیش از هر چیز بر سر گسترهی عمل عقل در برخورد با متون دینی با یکدیگر اختلاف داشتهاند. به هر روی، تقابل دو رویکرد متفاوت در این عرصهی مهم در دانشهایی چون تفسیر، کلام، فقه و اصول جلوه میکند. از این رو، از دیرینترین دستاوردهای نوشتاری اصولیان تا امروزیترین کتابها، نشانههایی از این نزاع را میتوان مشاهده کرد. در تبیین جایگاه عقل، کسانی که شان و منزلتی برای عقل باور دارند در سه رویکرد کلان زیر میگنجد: 1. عقل میزان شریعت باشد. 2. عقل کلید شریعت باشد. 3. عقل چراغ شریعت باشد. در این مقاله، تلاش کردهایم تا این رویکردها را با نگاهی تاریخی به عنوان بررسی عقل در دوران اخباریگری مورد واشکافی قراردهیم.
Regarding the evolution of Islamic Rational Interpretation (Osûl) through out the history، reason as the principal issue of this science had some serious challenges. One may ask what is the situation of reason in the procedure leading to jurisprudential opinions. This is an ancient question on which from the primary centuries of the genesis of Islamic theology and jurisprudence there were several discussions. Some Islamic sects seek the roots of their differences in the different applications of reason. However، the contrast of two major approaches in this issue may be found in sciences such as interpretation، theology، jurisprudence and Osûl. In the determination of the position of rationality، three following approaches may be detected: 1. reason is the foundation of Shariat.2. reason is the key to Shariat.3. reason is the illustration and light of Shariat. In this essay، we tried to study this approach with a historical perspective on the situation of rationality in the era of traditionalism.
خلاصه ماشینی:
"8- گسترهی عقل قبل از اخباریگری به طور اختصار در این زمینه میتوان گفت که زمان حدوث اصول فقه(یعنی مباحث و مسائلی که در پیرامون ادله و مدارک احــکام شرعی و برای استنباط، مطرح شده) در نخستین نیمهی قرن اول اسـلامی بوده و اگـر در این قسمت تردیدی رخ دهد، بیتردید حدوث آن از نیمه دوم همان قرن نمیگذرد، چه بی گمان مسائلی چند که از مسائل این فن در همان قرن نخست مورد نظر واقع شده است(شهابی، بیتا، 14 و 17).
در زمان رحلت پیامبر(ص) و تا پایان غیبت کبری(329 ق)، گرچه باب اجتهاد در نزد اهل سنت مفتوح بود ولی شیعه به دلیل حضور امامان به اجتهاد نیازی پیدا نکردند، چه به عقیده آنان اقوال، افعال و تقریرات امامان به منزلهی قول، فعل و تقریر پیامبر(ص) است و در حجیت آن جای هیچگونه تردیدی وجود ندارد؛ البته کسانی که به علت دوری و یا جهات دیگر به آن بزرگواران دسترسی نداشتند به صورت سادهای در مسائل اجتهاد میکردند، مثلا؛ ناگزیر بودند به ظواهر قرآن یا حدیث نبوی عمل کنند و یا در موارد فقه، نص یا اجمال و یا تعارض نصوص به آنچه عقل آنان حکم میکرد، از برائت یا احتیاط و غیره عمل کنند(گرجی، 1421، 113)."