چکیده:
وجود اقوام مختلف و تنوع فرهنگی در ایران ، یک فرصت است که باعث غنای بیشـتر و استواری فرهنگی و نشاط جامعه می شود؛ از سوی دیگر بیگانگان همـواره درپـی آن انـد که از این تعدد و تنوع برای ایجاد رخنه در ارکان هویت و وحدت ملـی اسـتفاده کننـد . شاهنامه فردوسی به دلیل غنا و استحکامش ، میتوانـد ماننـد گذشـته ، کارآمـدیاش را در ایجاد وحدت ملی نشان دهد. برای تبیین اهمیـ ت منظومـه بـزرگ فردوسـ در ایجـاد و گسترش همگرایی ملی، تاثیر آن را در نام گذاری پدیده های جغرافیـایی شهرسـتان قـروه با چهار نقطه شهری و ١٣٧ روستا بررسی کرده ایم . این پژوهش با ثبت و ضبط نام هـای جغرافیــایی متــاثر ا ز شــاهنامه ، از محــو و فراموشــی ســرمایه هــای وحــدت ملــی جلوگیری میکند.
The wide variety of ethnic groups and cultures in Iran has been a great advantage for this country، providing a rich substantial culture and a lively society. However، this variety and multiplicity has sometimes been used by the country''s enemies as means for engendering the national identity and unity. Ferdowsi''s Shahnameh، due to its richness and profundity، can play its traditional role of providing national identity and unity. In order to demonstrate the significant role of Shahnameh in providing Iranian groups with a single national identity، we considered the effect of Shahnameh on naming the geographical phenomena in Ghorveh with four towns and twelve rural areas. This research، registering geographical names and being impressed of Shahnameh، prevents this national unity from obliteration.
خلاصه ماشینی:
"همچنین ، در قسمت پایین آخور رخش ، تعـدادی سـنگ وجـود دارد کـه در مـورد آن دو روایت شنیده ام : عده ای میگفتند رستم با «قه لماسک » [masikQei] (= فلاخن ، وسـیله ای برای سنگ انداختن ) این ها را برای دیو انداخته است و عده ای هم میگفتند دیوها از روی کوه این سنگ ها را برای رستم انداخته اند و او نیز با دست آن ها را گرفتـه و بـر روی هـم گذاشته است (عباس صادقی، ٦١ ساله ، بیسواد، بخش مرکزی، روستای مشیرآباد اوریه ).
روایت های دیگر این چشمه از این قرار است : دربارة «کانی ئه سپه ندیار» [ɑespandeyar] (= کانی اسفندیار) شنیده ام کـه در زمـان هـای گذشته ، پادشاهی به این منطقه آمده و در این قسمت «ئه سپ » [ɑesp] (= اسب ) خـود را طوری بسته است که از محل استراحت پادشاه ، قابل مشاهده باشد (لطـف الله مـرادی، ٥٥ ساله ، بیسواد، بخش مرکزی، روستای کنگره ).
روایت «کوچک ئاخور»: در قدیم میگفتند: رستم به این منطقه آمده است و بر روی این تکه سنگ که به «کوچـک ئاخور» یا «ئاخور ره خش » [̧ɑaxurrexs] (= آخور رخش ) مشـهور اسـت ، بـرای رخـش آخوری درست کرده و در آن علف و جو اسبش را ریخته است (علـی امینـی، ٤٤ سـاله ، کم سواد، بخش چهاردولی، روستای نعمت آباد)."