چکیده:
شرایط موجود در فضای خاورمیانه از پس انقلاب اسلامی در ایران، خواسته و ناخواسته جوی
انزواساز را بر جمهوری اسلامی ایران تا حال حاضر تحمیل نموده است، از این رو تصمیم گیرندگان
عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به چارچوب ایدئولوژیک محور حکومت،
بخش محوری فعالیت منطقه ای خود را بیش از آنکه متوجه برقراری روابط راهبردی و یا تاکتیکی با
دول منطقه نمایند، آن را متوجه و متمرکز بر سطوح زیرین ساختار سیاسی، یعنی گروه ها و احزاب و
بعضا اقشار هم کیش خود در کشورهای منطقه نمودند تا بدینوسیله محدوده استراتژیکی نوین، مبتنی بر
آموزه ها و انگاره های سیاست خارجی ایدئولوژیک محور، تعریف و پی ریزی گردد.
در این مقاله سعی بر آن شده دیپلماسی عمومی دولت نهم و دهم مورد کنکاش قرار گیرد،
دیپلماسی ای که از بسیاری جهات تداعی گر گفتمان ارزش محور و امت محور دهه شصت در سیاست
خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد. با این تفاوت که در دهه شصت، ثقل تمرکز بر بسط و ایجاد
رابطه با ملت های منطقه به عوض دولت ها بوده، اما در حال حاضر تاکید بر ابزاری دیگر یعنی احزاب و
گروه های نفوذ در کشورهای منطقه می باشد. فرآیندی در قالب گفتمان اصول گرای عدالت محور،
نسخه ای دو منظوره جهت مصرف داخلی و خارجی که با نگاهی واقع بینانه، محدودیت ها و محذوریت
های فراوانی را جهت تامین منافع ملی، توسعه صنعتی، رفاه اقتصادی و به خصوص کسب اعتبار بین
المللی در مسیر سیاست خارجی قرار داده است.
the Islamic Republic of Iran imposed an isolation atmosphere on I.R.I. which
has been continued until present time. Therefore, I.R.I. foreign policy decision
makers, due to the ideological oriented framework of government, aimed their
central sector of regional activities at under levels of political structures of
regional countries, such as parties and groups and sometimes coreligious
groups, instead of establishing strategic and tactical relations with the regional
states. The article attempts to study general diplomacy of the 9th and 10th
governments which in some views reminds the 1360 decade value oriented
discourse in I.R.I. foreign policy, except the fact that in 1360 decade discourse
the emphasis was on extending relations with nations instead of states. while at
present time it is urged the relations to be extended with groups and parties in
the regional countries.
This is a process within fundamentalist justice oriented discourse which
should be regarded useful to apply both internally and externally
خلاصه ماشینی:
آنهـا معتقد بودند مفاهیمی چون قدرت و مفاهیم ملی می تواند علت بسیاری از اقدامات دولـت هـا را در خـارج فصلنامه تخصصی علوم سیاسی / شماره شانزدهم / پاییز١٣٩٠ ١٠٩ ◊ بیان کند، اما تحت تأثیر تحولات روش شناختی روابط بین الملل و روی آوردن نظریه پردازان این حوزه بـه مطالعه رفتارگرایانه پدیده های بین المللی ، به تـدریج حـوزه ای مـستقل بـه نـام «مکتـب تحلیـل سیاسـت خارجی » پدید آمد که نظریه پردازان آن ، به جای طرح نظریه های فراگیر و کلان نگر، بـا بررسـی مـسائل داخلی کشورها و دولت ها، نظریه های خردگرا را مطرح کردند و به مطالعه مواردی چـون ماهیـت دولـت ، رابطه آن با جامعه ، درجه توسعه یافتگی آن ، نوع رژیـم ، مـسیر تـصمیم گیـری ، تـأثیر گـروه هـا، احـزاب ، سازمان ها، شخصیت ها، رسانه ها و افکار عمومی دست زدند.
در واکاوی اقدامات انجام شده ، با تأکید بر محوریت تصمیم گیری از سوی ◊ ١١٠ فصلنامه تخصصی علوم سیاسی / شماره شانزدهم / پاییز١٣٩٠ جمهوری اسلامی ایران ، در قالب الفاظ و اصطلاحات سیاست خارجی ، انگاره هـای موجـود در رابطـه بـا بازیگر ملی (جمهوری اسلامی ایـران ) و بـازیگران غیرملـی (گـروه هـا و احـزاب ) در پوشـش نظریـات نئورئالیسم ، قابل تبیین می باشند.