چکیده:
بلاغت یکی از علوم مشترک بشری است که در گذر تاریخ، مورد توجه تمامی ملت ها بوده است. فارغ از مشترکات بشری، علم بلاغت در سرزمین های اسلامی به گونه ای خوش درخشیده است. به شهادت فراز و فرودهای تاریخ بلاغت، عالمان مسلمان ایرانی، در تحول و بلوغ دانش بلاغت تاثیری بی مانند داشته اند.
در این مقاله تاریخچه و ادوار علم بلاغت در میان ایرانیان و اعراب مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است، سپس عالمان بلاغی ایرانی که در جهت پیشرفت و شکوفایی علم بلاغت گام برداشته، معرفی شده اند و اقدامات هر یک در این زمینه بیان شده است.
The knowledge of rhetoric has ever been in common، among all the knowledge of humankind during the history، throughout which، all nations have paid attention to it. A part from being in common، the knowledge of rhetoric، in the countries، in which ‘Islam’ have been the official religion has gloried very remarkably. Relying upon the testimony of ups and downs of the history ،the iranian moslem erudites have ever had a unique efficacy in transformation and maturation of the rhetoric knowledge. In this article، the chronicle and periods of the rhetoric knowledge have been pursued.
خلاصه ماشینی:
لازم به ذکر است مباني بلاغي حکما لزوما با مبـاني بلاغـي کـه ادبـا و ائمـه بلاغـت مسلمان پي ريزي کرده اند، در همه مسائل و موضوعات متفـق نيسـت و حتـي در ميـان خود فلاسفه در بعضي موارد اختلاف نظر است ؛ همانطور که معلـم ثـاني ، فـارابي ، (٣٣٩ هـ) بر آراء ارسطو در باب خطابه و شعر مطـالبي را بيـان نمـوده و پـس از او، ابـن باجـه اندلسي (٥٣٣ هـ) و سيد اسماعيل جرجاني (٥٣١ هـ) بر آن مطالب تعليقاتي نگاشته اند؛ زيرا ائمه بلاغت اسلامي درباره شيوايي و زيبايي سخن و اينکه سخن به چه محسـنات و صنايع لفظي و معنويي بايد آراسته گردد تا مقبول تر واقع شود، بحث کرده اند اما حکمـا و فلاسفه بيشـتر صـناعات منطقـي و مبـاني فلسـفي را در حصـول آن مقصـود دخيـل مي شمارند و بدان توصيه مي کنند (به نقل از مهدوي دامغاني ، ١٣٨١: ٤٦٣).
گواه بر اين سخن ، نظر طه حسين در مقدمه نقد النثر است که مي گويد: «از آغاز قرن دوم هجري ، عرب ها، به صناعت کلام توجه شديد مبذول داشتند؛ زيرا کشمکش هاي سياسـي و عقيده اي که در آن روزگاران در شهرهاي کوفه و بصره و ديگر شهرهاي معتبر اسلامي آن زمان موجود بود و جنبش هاي فکري که به وجود آمده بود، زعماي احزاب سياسـي و فـرق دينـي در مسائل مختلف با يکديگر جدل و مناظره مي کردند و ناچار بودند که سخنان خـود را بـا عبـارات روشن تر و سخنان مؤثرتر بازگويند تا در شنونده اثر کند و در اذهان جاي گزيند، ايـن بـود کـه براي خطيب خوب ، يک سلسله صفات به وجود آمد و لازم بود کـه سـخنران در هنگـام سـخن راندن ، از يک سلسله عيوب دوري گزيند و کم کم قواعدي وضع شد و ايجاب کرد که خطيبـان سخنان خود را با آن قواعد تطبيق دهند.