چکیده:
مقالات شمس به عنوان اثری برجسته و مهم در تاریخ عرفان و ادبیات فارسی که ارتباط تنگاتنگی با مولوی، زندگی و آثارش دارد، با وجود این کمتر مورد توجه پژوهشگران واقع شده است. نگاشته هایی که به عنوان مجموعه ای گرانبها از مواعظ و گفتارهای سرسلسلگان طریقت مولوی از سواد به بیاض نینجامیده و به صورت مشتی یادداشت از هم گسیخته و نامنظم باقی مانده است و یکی از دلایل کم توجهی به این کتاب، ساختار جملات از هم گسیخته و عدم انسجام ظاهری متن است. در این پژوهش سعی بر اثبات وجود انسجام متنی با تکیه بر نظریه سخن کاوی و توجه به بافت متنی (نقش و ارتباط عناصر زبانی در متن و تاثیر آن در تبلور معنا و تفهیم مطلب)است. انسجام متنی شامل روابط معنایی می شود که به وسیله آن، ارتباط هر قطعه از گفتار یا نوشتار می تواند به عنوان متن انجام وظیفه نماید. هالیدی (M.A.K Halliday) و حسن (R.Hasan) به عنوان کسانی که در ساختمان متنی و روابط بین جمله ای نقش کلیدی داشته اند؛ معتقدند که انسجام به کلیه رابطه هایی اطلاق می شود که عنصری از یک جمله را به عناصر جملات قبلی مرتبط می دارد. ابزارهای آفریننده انسجام متنی و روابط بین جمله ای به سه دسته دستوری، لغوی و پیوندی تقسیم می شوند.
در بررسی انسجام متنی مقالات، عوامل انسجام چون انسجام دستوری متن را در دو بخش ارجاع و حذف، انسجام لغوی در دو صورت تکرار و همایش و انسجام پیوندی در چهار نوع ارتباط اضافی (Additive)، سببی (Caushre)، تقابلی «ارتباط خلاف انتظار» (Adversative) و زمانی (Temporal) مورد کنکاش قرار داده ایم. مقالات شمس تبریزی علی رغم گسیختگی و پراکندگی ظاهری از انسجام متنی برخوردار است که این انسجام مدلول توجه به عوامل به وجود آورنده انسجام متنی تحقق می یابد.
Textual coherence in cloudy semantic relations through which the relation is each piece of speech or writing acts as context. MA.k Holliday and R.Hassan played a key ale estabhshing the relationship in contchal shachre and the relationship among sentence elements. The believe that coherence applies to all kids of relations which link one element of the sentence to the element in previous sentence. The factors bringing about textual coherence among element in a sentence are divided into 3 categories: 1. Grammatical 2. Lexicon 3. Connectives
The present article is an endeavor to survey. The fragmented and scattered writings of Shams-e- Tabriz as the mentor of Molavis Tariqat (way of thinking). The writings not published as a compiled book by Shams-e- Tabriz himself.
The Grammatical coherence of Shams،s articles is shied in two parts i.e. reference and omission، lexical coherence in two parts i.e. repetition and collocation. Finally the connechire coherence is shadied in 4 parts. Namely، additive، causative، contrastive and tempral.
خلاصه ماشینی:
پيش از آن که شمس الدين در افق قونيه و مجلس مولانا نورافشاني کند، در شهرها مي گشت و به خدمت بزرگان مي رسيد و گاهي مکتب داري مي کرد و نيز به جزويات کارها مشغول مي شد و «چون اجرت دادندي ، موقوف داشته تعلل کردي و گفتي تا جمع شود که مرا قرض است تا ادا کنم و ناگاه بيرون شو کرده ، غيبت نمودي » و چهارده ماه تمام در شهر حلب در حجرة مدرسه به رياضت مشغول بود و «پيوسته نمد سياه پوشيدي و پيران طريقت او را کامل تبريزي خواندندي .
طالب خداييست مرا اکنون ، و ليکن چون قصۀ آن مطلوب در هيچ کتاب مشهور نشد و در ميان طرق و رسالات نيست ، اين همه بيان راهست ؛ ازين يک شخص آن مي شنويم لاغير، و آن روز حکايت کردم که گفت جنيد: ده خيار به پولي باشد ما به چه باشيم ؟ و برين حال کرد، چنانکه ده رنجور به ضعف او نرسند ازين سخن .
» (لطفي پور ساعدي ٣٢:١٣٨٥) بديهي است که اين حذف به منظور به وجود آوردن انسجام متني است چرا که حذف يکي از عوامل پيوستگي و ارتباط ميان جمله هاي ماقبل و مابعد مي باشد و نشان از ايجاز نثر مقالات که ويژگي بارز خطابه گويي مي باشد، است : «حديث صوفي که گفت : شکم را سه قسم کنم : ثلثي نان ، ثلثي آب و ثلثي نفس .