چکیده:
Rejāl attenuations are one of the controversial parts in Rejāl science. Critics have pointed out just some of the factors which attenuate the narrators. Uncertainty begins when one pays attention to the practical conduct of followers in dealing with those who are accused of weakness on the one hand، and to the great differences among scholars of Rejāl on the other hand. Are these attenuations accurate and conform to reality or some of hidden factors have led scholars of Rejāl into confusion. A study of Shi’ite hadith history show that a set of factors together or alone، have caused these scholar to fall into the wrong about a person. This point can be proved by Rejāl books and their reports. The result of this mistake varied from uncertainty and cavil to highest attenuation. So، teachers and students were questioned and as a result of this mistake all of their traditions have become suspected. Due to importance of this issue، in this article we introduce these factors and practical examples، overall and exact trust about doubted attenuations، and provide an approach for further study on these attenuations.
خلاصه ماشینی:
ـ محمد بن سليمان ديلمي متهم به غلوّ است؛ اما این ثقات جليلالقدر از وي روايت ميکنند: حسين بن سعيد اهوازي، مختار بن زياد عبدي، احمد بن محمد بن خالد برقی، علي بن حکم انباري و از همه مهمتر، احمد بن محمد بن عيسي اشعري(يکي از سختگيرترين غاليستيزان تاريخ حديث شیعه که افراد بسیاری را به اتهام غلوّ از قم اخراج کرد)(درایة النور، 2/1، بخش اسناد، قسمت راوی، عنوان معیار محمد بن سليمان الديلمي) ـ محمد بن علي ابوسمينه به صفاتي چون غلوّ و «مشهورترین دروغگويان» وصف شده است، اما بيست نفر از راويان ثقۀ جليلالقدر شيعي از وي روايت کردهاند.
از همه مهمتر بيش از يک سوم از ميراث حديثي وي که در کتب اربعه مندرج است، توسط احمد بن محمد بن عيسي اشعري قهرمان مبارزه با غاليان و کذابان منتقل شده است(همان، عنوان معیار محمد بن سنان الزاهری) در موارد فوق، تفاوت نظر اصحاب با جارحان واضح است و در این حال، قطعاً یک دسته به اشتباه قضاوت کردهاند.
اكنون تعداد اینگونه افراد مشخص نیست، ولی در مورد راويان والامقامی كه تلاشی براي پيراستن آنها بوده و شواهد پاكي آنها فراوان بوده، میتوان وجود این فضای آشفته را پیجویی کرد؛ براي مثال، ميتوان از اين موارد نام برد: هشام بن حكم و يونس بن عبدالرحمن از جمله افرادي هستند كه چنين فضايي بسيار آنان را آزرده است.
سپس وي پرسيد: «به كساني كه مخالف هشام بن حكم در توحيدند، زكات بدهيم؟»(کشّی، 1348ش، فقرۀ 503) ـ عيسي بن سليمان براي امام كاظم(ع) نوشت: «فدايتان گردم به كساني كه طرفدار نظريات يونس بن عبدالرحمن هستند، زكات بدهيم؟»(همان، فقرۀ 933) یکی از مواردی که به خوبی نشان میدهد این اختلافات کلامی چقدر برای شیعه مشکلآفرین بوده، داستان نگارش یک کتاب علیه شیعه است.