چکیده:
تحولات اخیر جهان عرب و پرسش در خصوص مفهوم بندی این پدیده ضرورت نگاهی دوباره بـه تئوریهای انقلاب را دو چندان ساخته است . خیزش ، قیـام ، شـورش ، ... و نهایتـا انقـلاب نامیـدن رخدادهای جهان عرب جملگی، حکایت از نوعی سر در گمی مفهومی در این باب دارد. با نگاهی به ادبیات موجود در باب انقلاب مشاهده میشود که برخی صاحب نظران چنان این مفهوم را موسع تعریف کرده اند که هر کشمکش میتواند بدین مفهوم راه یابد، حال آنکه عده ای دیگر چنـان آن را مضیق ارائه داده اند که تنها چند واقعه تاریخی احتمال دارد که انقلاب نامیده شوند. این تعـاریف از انقلاب را میتوان در تقسیم بندی تعاریف پیامد محور، تعاریف فرآیند محوروتعاریف هدف محور قرار داد. در این مقاله ضمن طرح تعاریف و تئوریهای (انقـلاب ) ارائـه شـده از سـوی برخـی از دانشمندان ، به قابلیت یا عدم قابلیت آنها در انطباق پذیری با تحولات جهان عرب پرداخته میشـود. با وجود آنکه در این تطبیق دهی تمرکزبر«تعریف انقلاب » (چیستی انقـلاب )اسـت امـا بـه دلیـل روشن تر شدن بحث ، بعضابه «تئوری انقلاب » (چرایی انقلاب ) نیز پرداخته میشود.
Conceptualizing what is happening in some parts of Arab World has generated heated debate among academicians، pundits، policy makers and journalists. These events have been called: Arab Revolutions، Arab Spring، Islamic Awakening، Rebellion and Revolts among other things. Conceptual clarifications and definitional demarcations can help us to understand these changes better. In this paper an attempt has been made to evaluate and critique different definitions of revolutions and apply these definitions of the revolution to the events of the Arab World in order to assess if they can be called revolution. Definitions of revolutions have been divided to Consequence Oriented، Process Oriented and Goal Oriented definitions. It has been concluded that we are better off not to call these transformations، revolutions.
خلاصه ماشینی:
با نگاهی به ادبیات موجود در باب انقلاب مشاهده میشود که برخی صاحب نظران چنان این مفهوم را موسع تعریف کرده اند که هر کشمکش میتواند بدین مفهوم راه یابد، حال آنکه عده ای دیگر چنـان آن را مضیق ارائه داده اند که تنها چند واقعه تاریخی احتمال دارد که انقلاب نامیده شوند.
اما پرسش در اینجاست که آیا آنچه «انقلاب یاس » نام گرفت به راستی انقـلاب بـود؟ آیـا تعـاریفی کـه در خـصوص انقلاب در طول تاریخ از سوی متفکرین و صاحب نظران متعدد ارائه شده است با آنچه امروزه انقلابات جهان عرب خوانده میشود قرابت دارد؟ دانشنامه اینترنتی ویکیپـدیا دسـت کـم آنچـه در تـونس و مـصر رخ داد را تحـت عنـوان «انقلاب » در صحنۀ تاریخ درج کرده است ومی نویسد: «انقلاب مصر به دنبـال قیـام (Uprising) مردم در ٢٥ ژانویه ٢٠١١به وقوع پیوست .
تحولات جهان عرب و تعاریف پیامد محور ساموئل هانتینگتون از صاحب نظرانی است که تلاش کرده تا انقلاب را به روش مضیق تری تعریف کند: «انقلاب یک تغییر داخلی بنیادین خشونت آمیز در ارزش های مسلط یـک جامعـه ، در نهادهــای سیاســی، ســاختار اجتمــاعی، رهبــری، فعالیــت دولــت و سیاســت هاســت .
با این وجود آنچنان که از تعریف هانتینگتون برمی آید، وی انقلاب را یـک تغییـر داخلـی بنیادین خشونت آمیز در ارزش های مسلط یک جامعه ، در نهادهای سیاسی، سـاختار اجتمـاعی ، رهبری، فعالیت دولت و سیاست هامی داندکه با آنچه که انقلاب یاسمن و نیل خوانده می شود قابلیت تطبیق پذیری اندکی دارد.
. p ,١٩٦٥:Stinchcombe) 169) تحولات جهان عرب و تعاریف هدف محور چالمرز جانسون یکی از شخصیت های سنت کارکردگرایانـه اسـت کـه کوشـیده از تحلیـل نظام سیاسی برای تبیین وقوع انقلاب در جوامع استفاده کنـد.