چکیده:
در این مقاله دو تابع جداگانه برای تقاضا و عرضه صادرات غیرنفتی ایران در سال های 2009-1976 با استفاده از روش هم جمعی برآورد شده است. بر اساس نتایج این مطالعه رابطه بلندمدت میان تولید ناخالص داخلی، نرخ ارز موثر واقعی و صادرات غیرنفتی وجود دارد. نتایج ناشی از برآورد مدل تقاضای صادرات غیرنفتی کشور که شامل متغیر های تولید ناخالص داخلی شرکای تجاری ایران، نرخ ارز موثر واقعی و صادرات غیرنفتی ایران می شود نشان می دهد که کشش تقاضای صادرات غیرنفتی نسبت به نرخ ارز برابر با 0.303 و کشش درآمدی در این تابع برابر با 2.409 است. این نتایج حاکی از آن است که نرخ ارز موثر واقعی اثر قابل توجهی بر مقدار صادرات غیرنفتی کشور ندارد. از طرف دیگر ضرایب برآورد شده برای نرخ ارز موثر واقعی و تولید ناخالص داخلی در تابع عرضه صادرات غیرنفتی کشور به ترتیب برابر 0.055 و 1.031 است.
Every society needs national identity to reach national unity and social cohesion. More cohesion، the stronger the social consensus would be. The constitutive essences of Iranian identity from the Constitutional Revolution till now are ancient Iranian civilization، Islamic civilization، and Modern civilization. A deep study of this period has clarified the fact that all governments have applied unbalanced identity policy towards constitutive essences of identity. It is hard to find out a balanced combination between the three mentioned civilizations. The governments usually take one or two essence (s) let the third aside intentionally and introduce it inimically the otherness of his/her selfness. What are the consequences of the governments'' identity policy on possible status of next political powers? With studying analytically the contemporary Iranian history، this article shows the governments'' identity policies were intemperate and such unbalanced approach has led to instability in national identity. Secondly it affirms the kind of one dominant identity policy may articulate the possible status of next political power. Achieving a stable national identity requires laying away reductionist-essentialist viewpoints to identity، using simultaneously all identity essences to set up consensus. This consensus should include all legitimate and respectful interests of the society.
خلاصه ماشینی:
اگر پذیرفته شده است که از زمان مشروطه تا کنون سه عنصر شـکل دهنـده بـه هویـت ایرانی ، «دین ، ایرانیت و مدرنیته » هستند، آیا تـاکنون تصـویری مقبـول ، جـامع واجمـاعی از هویت ملی از سوی سیاستگذاران در این مـدت ارائـه شـده اسـت ؟ فقـدان آن ، چـه تبعـاتی داشـته ووجــود آن چــه ضــرورتی در امــر پیشـرفت ملــی خواهــد داشــت ؟ اکثرمقــالات و کتاب های نوشته شده (رجائی ، ١٣٧٦ و١٣٨٢؛ کچوئیان ، ١٣٨٤؛ میرمحمدی ، ١٣٨٣؛ نجفی وحقانی ، ١٣٨١) در این زمینه بیشتر به توصیف عناصر هویتی ، چگونگی و چرایـی ترکیـب آنها با یکدیگر پرداخته اند وبحث مفصل وعینی در مـورد مضـرات نگـاه کـاهش گرایانـه و تــک بعــدی در سیاســتگذاری بــه عناصــر هویــت ســاز ایرانــی نداشــته انــد.
مسئله ایـن است که آیا حکومت های عصر معاصر در ایران نگـاه جـامع وفراگیـری بـه هویـت ایرانـی داشته اند یا خیر؟ در این مقاله ، با اتخاذ رویکرد تحلیلی بـه تـاریخ معاصـر ایـران ، بـه تبعـات عینی بوجود آمده ناشی از اعمال تک بعدی عناصر هویتی از مشروطه تاکنون پرداخته شـده است .
مهندس مهدی بازرگان در کتاب انقلاب ایران در دو حرکت بیان می کند که یکی از مهمتـرین مـوارد اخـتلاف وی با امام خمینی (ره ) این بوده است که ایشان ایران را برای اسلام می خواست ولی مـن اسـلام را بـرای ایـران مـی خواسـتم (مؤسسه کیهان ، ١٣٨٧).