چکیده:
در علمشناسی سینوی، طب به عنوان یکی از شاخههای فرعی حکمت طبیعی مطرح بوده است. طب سینوی عمیقا متأثر از فلسفة ابنسیناست. وی به عنوان طبیبی فیلسوف، در سراسر کتب طبیاش از یافتههای فلسفی خود استفاده کرده است. همچنین در مواضع متعددی از کتاب قانون، طبیب را از ورود به مباحث و مسائل فلسفی برحذر داشته و جایگاه اثبات آنها را در فلسفه میداند. این نشاندهندة آن است که او ضمن توجه به جدایی مسائل فلسفی و طبی، طب را هرگز از مبانی فلسفی بینیاز نمیدانسته است و آن را به مثابة علم جزئی تحت سیطرۀ علم کلی به نام فلسفه قلمداد کرده است. در این مقاله سعی شده است ضمن بررسی جایگاه علم طب در علمشناسی ابنسینا و تبیین نیازمندی طب به فلسفه، به تعدادی از قواعد فلسفی که در طب سینوی استفاده شدهاند اشاره شود.
خلاصه ماشینی:
در این مقالـه سـعی شـده اسـت ضمن بررسی جایگاه علم طب در علم شناسی ابن سینا و تبیین نیازمنـدی طـب بـه فلسفه ، به تعدادی از قواعد فلسفی که در طب سینوی استفاده شده اند اشاره شود.
ابن سینا در جایگاه های متعددی از قانون ، طبیب را از ورود به مباحثی که در حوزة فلسفه است بر حذر می دارد و تأکید دارد که طبیب باید مباحث فلسفی طب را به منزلة اصل موضوعی از فیلسوف بپذیرد؛ مثلا در بحث ارکان می گوید که طبیب باید از حکیم طبیعی بپذیرد که ارکان بسیط چهار قسم است : «فلیتسلم الطبیب من الطبیعی أنها أربعه لا غیر» (ابن سینا، ١٤٢٦ ق، ج ١: ٢٤).
ابن سینا با التفات به این نکته در قانون می گوید: [بر طبیب ] در آن بخش از موضوعات که برای اثبات آن نیاز به دلیل نـدارد ماننـد مبـادی ، پیروی از دانشمند علم طبیعی لازم است ؛ زیرا به طور کلی مبادی علوم جزیی (مانند طب ) پذیرفته شده ، و در علوم دیگر که مقدم تر است به اثبات رسیده است .
ابن سینا می گوید چون در فلسفه اثبات شده است که هر چیزی اسباب چهارگانه دارد، بیمـاری و سلامتی نیز به عنوان یکی از اشیای این عالم دارای اسباب چهارگانه اسـت .
٢. بین کل حرکتین مختلفتین لابد من السکون : در بحث حرکت از این دو قاعده بحـث شده است که هر حرکتی دارای مبدأ و منتهایی است (طباطبایی ، ١٤٢٤ ق: ٢٥٦) و ایـن کـه بین دو حرکت مختلف باید سکون واقع شود (ابراهیمی دینانی ، ١٣٨٠، ج ١: ١١٦) ابن سـینا در قانون به صراحت از قاعدة دوم استفاده کرده است گرچه به طور ضمنی از قاعدة اول نیز بهره برده است .