چکیده:
پل تیلیش (1886 - 1965) متکلم مسیحی آلمانی است که زبان دین را نمادین میداند. به این معنا که حوزۀ دین سرشار از نمادهای دینی استو نماد دینی را نمادی میداند که بیانگر دلبستگی واپسین باشد. از دیدگاه تیلیش، تمام گزارههای دینی نمادین هستند مگر یک گزاره که «خدا خود هستی است» و هر چیز دیگری غیر از این گزاره دربارۀ او بگوییم، نمادین است. تیلیش معتقد است خدا یک وجود در میان سایر وجودات نیست، بلکه خدا خود وجود است و نمیتوان او را در کنار سایر موجودات، موجود دیگری شمرد، چرا که لازمة موجود بودن خدا در میان سایر موجودات، محدودیت و متناهی بودن اوست. نگارندگان در این مقاله، ضمن تبیین این نظریه آن را نقد میکنند و نتیجه میگیرند که شاید بتوان گفت بیان نمادین در دین و به تبع آن در قرآن وجود دارد، اما نه اینکه کل زبان دین، نمادین باشد. چرا که علاوه بر اشکالهای وارد شده بر نظریۀ تیلیش و نقض نظریههای خودش در عمل، هدف ارسال رسل و انزال کتب، هدایت همگانی مردم است و این صورت نمیگیرد مگر اینکه عموم مردم توان فهم سخن خداوند را داشته باشند. از اینرو حکمت حدوث دین اقتضا میکند زبان هدایت، زبان فراگیر، آشکار و فهم شدنی برای عموم باشد.
خلاصه ماشینی:
نماد ديني چون از ديدگاه تيليش «نماد ديني» عبارتست از "نمادي که بيانگر غايت قصـوا (دلبسـتگي واپسين ) باشد" و ديني بودن در تلقي او، داراي ملاک و معيار خاصي بـوده کـه عبـارت از داشتن دلبستگي واپسين است و مفهوم دلبستگي واپسين نيز ابهـام دارد، پـس قبـل از ورود در بحث نمادهاي ديني، مفهوم «غايت قصوا يا دلبستگي واپسين » را از ديدگاه تيليش تبيين ميکنيم و سپس به تحليل رابطۀ بين اين مفهوم و مفهوم خدا ميپردازيم .
تيليش در برابر پرسش هايي مانند اينکه «چرا نميتوان دلبستگي واپسين انسان را به طور صريح و حقيقي بيان کرد؟ اگر پول ، کاميابي، يا مليت دلبستگي واپسين شخصـي بـود، آيـا نميتوان اينها را به گونه اي مستقيم و بدون استفاده از زبان نمادين بيان کـرد؟ آيـا ايـن امـر (استفادة از زبان نمادين ) فقط در آن مواردي نيست که در آنها محتواي دلبستگي واپسين (و متعلق آن ) «خدا» ناميده ميشود؟» چنين ميگويد: «هر چيزي که متعلق دلبستگي مطلق است ، به عنوان خدا تلقي ميشـود و آن را فقـط از طريق نماد ميتوان بيان کرد».
و درجواب اين پرسـش کـه چـرا اموري که متعلق دلبستگي نهايي ما واقع ميشود، بـه صـورت نمادهـايي در مـيآينـد و مـا نميتوانيم آنها را ب طور غيرنمادين و مستقيم بيان کنيم ؟ تيليش ميگويد: علت ايـن تبـدل شکل مفاهيم به سمبل ها، ويژگي غايي بودن از يک سو و ذات ايمان از سوي ديگـر اسـت .
تيليش در ابتداي مقالۀ «معنا و توجيه نمادهاي ديني» چنين ميگويد: «اگر معناي نمادهاي ديني به درستي فهميده شـود، هـيچ نيـازي بـه توجيـه ندارنـد، زيـرا معنايشان اين است که آنها زبان دين و تنها طريقـي هسـتند کـه از آن طريـق ديـن مـيتوانـد خودش را به طور مستقيمي بيان نمايد.