چکیده:
احیاء اندیشههای فلسفی و کلامی توماس آکوئینی در دورهی مدرن، همواره یکی از دغدغههای اندیشمندانی بوده که پاسخ بسیاری از معضلات فلسفی و الهیاتی عصر جدید را تنها در آثار او دستیافتنی میدانستند. این نحوهی نگرش به اندیشههای توماس که از دیرباز تاکنون، به تومیسم مشهور بوده است، از اواسط قرن بیستم، با پدید آمدن رویکردی نوپا به تفکر توماس با عنوان تومیسم تحلیلی، عصر تازهای از تومیسم را رقم زد. تومیستهای تحلیلی با بهرهگیری از فلسفهی تحلیلی بهویژه مبانی فلسفی و منطقی فرگه، تفسیرهای خاصی از اندیشههای فلسفی توماس آکوئینی ارائه کردهاند که توجه جدی دیگر طرفداران تفکر توماس را به خود برانگیخته است. این جریان نوظهور، با آنتونی کنی و تفسیرهای او بر آثار توماس به اوج خود رسید. آنتونی کنی با اتخاذ نگرشی فرگهای نسبت به وجودشناسی توماس، تلاش کرد تا تناقضات و چالشهای پیش روی نظریهی وجود در فلسفهی توماس را بنمایاند و وجودشناسی او را حاوی نظریههایی در خصوص وجود نشان دهد که از ارزش فلسفی چندانی برخوردار نیستند. در این جستار، بهتفصیل، بهنقد و بررسی رویکرد تحلیلی آنتونی کنی به وجودشناسی توماس آکوئینی خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
به این منظور نخست ریشه شناسی این کلمه را مورد بررسی قرار می دهیم که بنا بر آن مشخص می - شود آپریا به معنای دشواری است که شخصیت های ترسیم شده در محاورات در پیدا کردن پاسخ پرسش مطرح شده ، بدان دچار میشوند و در دست یابی به پاسخ نهایی راه به جایی نمیبرند.
اما، نگارنده معتقد است بر اساس شیوة بکار گرفته شده در محاوره های تعریفی دو هدف متحقق میشود: ١- بررسی باورهای مطرح شده در محاوره ها و نشان دادن ناسازگاری میان مجموعه باورهای هم سخنان سقراط که این هدف بر اساس باورهایی که افلاطون یا سقراط به درستی آن ها باور دارند، یعنی باورهای معیار، صورت میگیرد٢.
ب ) افلاطون نسبت به نابسندگی شیوة سقراط مطلع است و از این رو، محاوره های تعریفی را با آپریا خاتمه میبخشد، ولی خود نیز طرح و برنامۀ از پیش تعیین شده ای ندارد و فقط در سیر اندیشه ورزی خود به تدریج به راه برون شد از آپریا دست مییابد.
افلاطون با نظر به سنت فکری و فلسفی یونان یعنی آموزه های فیلسوفان پیشین - به ویژه پارمنیدس و هراکلیتوس - و نیز آرا نسبی انگارانۀ سوفسطائیان ، و با توجه و تأمل در شیوة گفت وگو و بررسی سقراط ، در این گروه از محاوره ها آپریا را بدین دلیل برجسته میسازد تا نشان دهد که ثمرة اندیشه و تفکر یونانیان به چیزی به جز آپریا، به همان معنای متعارف و لغوی آن یعنی دشواری و راه به جایی نبردن ، منتهی نمیشود.
Kahn, Charles (1999), Plato and Socratic Dialogues, Cambridge University Press.